دین من خسروی است همچو میَم
گوهر سرخ چون دهم بجمست ؟
خسروی.
|| کنایه از مردم بداصل و جاهل. ( برهان ). رجوع به جُمْری شود.جمسة. [ ج ُ س َ ] ( ع اِ ) گله شتران. ( منتهی الارب ). قطعه. ( از ذیل اقرب الموارد ). || خرمای خشک. ( منتهی الارب ). قطعه خشک از خرما. ( از اقرب الموارد ). || غوره خرمای نیم رس. ( منتهی الارب ). غوره خرمای نیم رس وسفت که هضم نگردد. ( ذیل اقرب الموارد از زمخشری ).
جمسة. [ ج َ س َ ]( ع اِ ) آتش. ( منتهی الارب ) ( از ذیل اقرب الموارد ).