جمست

لغت نامه دهخدا

جمست. [ ج َ م َ ] ( ع اِ ) گمست. جمشت. جوهری است فرومایه و کم قیمت و رنگش کبود مایل بسرخ ، زرد، سرخ و سفید باشد. ( فرهنگ فارسی معین ). جوهری باشد فرومایه و کم قیمت و رنگش بکبودی مایل است و بعضی گویند کبودی است بسرخی مایل و معدن آن بمدینه طیبه نزدیک است و گویند از ظرفی که از آن سنگ بسازند هرچند شراب خورده شود مستی نیاورد و اگر پاره ای از آن سنگ در قدح شراب اندازند همین خاصیت دهد و اگر شب در زیر بالین اندازند خوابهای نیکو ببینند و از احتلام ایمن شوند و آنرا بعربی معشوق خوانند . و بعضی گویند جوهری است مانندلعل. ( برهان ). نوعی از سنگ های گران قیمت است. ( فرهنگ لغات شاهنامه ). از دهی بنام صفراء که تا مدینه سه روز فاصله دارد می آورند. ( اقرب الموارد ) :
دین من خسروی است همچو میَم
گوهر سرخ چون دهم بجمست ؟
خسروی.
|| کنایه از مردم بداصل و جاهل. ( برهان ). رجوع به جُمْری شود.

جمسة. [ ج ُ س َ ] ( ع اِ ) گله شتران. ( منتهی الارب ). قطعه. ( از ذیل اقرب الموارد ). || خرمای خشک. ( منتهی الارب ). قطعه خشک از خرما. ( از اقرب الموارد ). || غوره خرمای نیم رس. ( منتهی الارب ). غوره خرمای نیم رس وسفت که هضم نگردد. ( ذیل اقرب الموارد از زمخشری ).

جمسة. [ ج َ س َ ]( ع اِ ) آتش. ( منتهی الارب ) ( از ذیل اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

نوعی یاقوت پست، سنگی است برنگ زردیاسرخ یا آسمانی، یاسفید، یک قسم کوارتزکبود

فرهنگ معین

(جَ مَ ) (اِ. ) جوهری است فرومایه و کم قیمت و رنگش کبود مایل به سرخ و زرد و سفید باشد. گمست و جمشت نیز گویند.

فرهنگ عمید

نوعی کوارتز پست به رنگ ارغوانی، زرد، سرخ، آبی آسمانی، سفید، و به ویژه بنفش، لعل کبود، امتیست.

پیشنهاد کاربران

جواهر کم ارزش و بی بها در مقابل یاکند به معنای یاقوت
کجا تو باشی گردند بیخبر خوبان
جَمَست را چه خطر هرکجا بود یاکند.
شاکر بخارایی
در زبان لری بختیاری به معنی
تکان خورد. جابجا شد
jomest

بپرس