[ویکی نور] پیرجمال اردستانی، عارف و شاعر و نویسنده مشهور ایرانی در قرن نهم است. وی متخلص به جمالی، ملقب به جمال الدین و معروف به عاشق اصفهانی بود و لقب طریقتی وی محمدشاه است. در نام وی اختلاف هست؛ بعضی، او را محمد و برخی، احمد خوانده اند. سعید نفیسی، از او با عنوان «فضل الله احمد» یاد کرده است. از تاریخ ولادت، نام پدر و شرح حال او اطلاع دقیقی در دست نیست. در بعضی آثارش، با اشاره ای به نیاکان خود، می گوید که از شیراز و اهل ادب و هنر بوده اند. گفته اند که در ده کچویه سنگ، در نزدیکی شهر اردستان، متولد شده است. ظاهراً بخش عمده ای از زندگی خود را در محله فهره اردستان گذرانده است. از آثار او برمی آید که در آغاز به تحصیل علوم رسمی پرداخته بود، اما مدتی بعد آن را رها کرد و به سیر و سیاحت روی آورد و از جمله، به خراسان، تبریز، شیراز، لیلاز، هند، مصر، حلب، دمشق، مکه، روم، چین و ترکستان سفر کرد.
پیرجمال، طی زیارت هایش در مکه با راهنمایی پیرمردی ناشناس به جست وجوی پیر و مرشدی برخاست و عاقبت دست ارادت به سوی پیرمرتضی اردستانی، فرزند امیر شمس الدین محمد اردستانی، ندیم شاه منصور، دراز کرد و از او خرقه گرفت. پیرجمال در بسیاری از آثار خود، بارها پیرمرتضی را ستوده و او را از بزرگان عرفا دانسته و حکایاتی از او نقل کرده است.
سلسله ارادت و اتصال طریقت پیرجمال، از طریق پیرمرتضی، به چند واسطه، به شیخ ابوالنجیب عبدالقاهر سهروردی می رسد. سلسله ای به پیرجمال نسبت داده اند که به «پیرجمالیه» یا «جمالیه» شهرت یافته است و آن را یکی از سلسله های منشعب از سهروردیه دانسته اند. به قولی این سلسله در ایران از شعب دیگری که به سهروردی منتهی می شده معروف تر بوده و تعلیمات شیخ فخر الدین عراقی را نیز همین سلسله در ایران منتشر کرده است.
پیرجمال در عهد شاهرخ، پسر امیر تیمور و اخلاف او می زیسته است. وی در آثارش به اوضاع سیاسی زمان خود و به بعضی از سلاطین عصرش اشاره کرده و گاه آنان را ستوده و گاه نکوهیده است. در رساله «محبوب الصدیقین»، پیرجمال از ملاقات خود با الغ بیگ بن شاهرخ در سمرقند سخن می گوید. به گزارش بیشتر منابع، پیرجمال در 879 وفات یافته، اما حسن روملو سال وفات وی را در 886 و بلوشه آن را 901 نوشته است. برخی گفته اند که او شهید شده است. او در کنار قبر پیر خود، در بقعه پیرمرتضی، واقع در محله فهره اردستان و مجاور مسجد سفید سردشت، به خاک سپرده شد. ملا محمدصادق اردستانی، از حکمای معروف قرن یازدهم و دوازدهم و ملا رمضان علی نیستانی، متخلص به کوچک علی از نوادگان او بوده اند. از جمله مریدان او فضل الله بن روزبهان خنجی، از شعرا و خوش نویسان و عرفا و مؤلفان قرن نهم و اوایل قرن دهم، بوده است. به گفته سخاوی، او درباره مناقب پیر و مرشدش جمال اردستانی، کتابی تألیف کرده بود.
پیرجمال از ائمه (ع) و خلفای راشدین، با احترام یاد کرده، اما گرایش شیعی وی بیشتر بوده و این نکته از نوشته ها و تألیفات او به خوبی روشن می شود. وی در تمجید ائمه شیعه، به ویژه حضرت علی و امام حسین (ع)، القاب بسیاری به کار برده است و در دیوان او نیز اشعاری در منقبت چهارده معصوم(ع) وجود دارد و شاید همین تمایلات شیعی پیرجمال بوده که جامی (پیرو طریقه نقش بندیه) را به تشنیع و تحقیر وی واداشته است. عبدالواسع نظامی باخرزی، همراه با ذم بسیار پیرجمال و آثارش و نیز فخر الدین صفی، از دیدار جامی و پیرجمال، حکایت هایی نقل کرده و نوشته اند که جامی او را قدح می کرده است.
تعالیم صوفیانه پیرجمال، تعالیمی محتاطانه از تصوف اهل صحو است که به مشرب قلندریه و اهل سکر نیز گرایش دارد. او در آثار خود به اصطلاحات و آداب قلندران و به احوال عارفان قلندر توجه کرده است. برخی، تمایل وی به قلندری را که در بعضی اشعارش آشکار است، ناشی از تأثیر فخر الدین عراقی بر او دانسته اند. نیز گفته اند که پیرجمال از نقطویان، به ویژه محمود پسیخانی و آثار او، متأثر بوده است. پاره ای از سخنان و اصطلاحاتی نیز که در آثار او دیده می شود، آشکارا گرایش وی را به نقطویه نشان می دهد.
پیرجمال، طی زیارت هایش در مکه با راهنمایی پیرمردی ناشناس به جست وجوی پیر و مرشدی برخاست و عاقبت دست ارادت به سوی پیرمرتضی اردستانی، فرزند امیر شمس الدین محمد اردستانی، ندیم شاه منصور، دراز کرد و از او خرقه گرفت. پیرجمال در بسیاری از آثار خود، بارها پیرمرتضی را ستوده و او را از بزرگان عرفا دانسته و حکایاتی از او نقل کرده است.
سلسله ارادت و اتصال طریقت پیرجمال، از طریق پیرمرتضی، به چند واسطه، به شیخ ابوالنجیب عبدالقاهر سهروردی می رسد. سلسله ای به پیرجمال نسبت داده اند که به «پیرجمالیه» یا «جمالیه» شهرت یافته است و آن را یکی از سلسله های منشعب از سهروردیه دانسته اند. به قولی این سلسله در ایران از شعب دیگری که به سهروردی منتهی می شده معروف تر بوده و تعلیمات شیخ فخر الدین عراقی را نیز همین سلسله در ایران منتشر کرده است.
پیرجمال در عهد شاهرخ، پسر امیر تیمور و اخلاف او می زیسته است. وی در آثارش به اوضاع سیاسی زمان خود و به بعضی از سلاطین عصرش اشاره کرده و گاه آنان را ستوده و گاه نکوهیده است. در رساله «محبوب الصدیقین»، پیرجمال از ملاقات خود با الغ بیگ بن شاهرخ در سمرقند سخن می گوید. به گزارش بیشتر منابع، پیرجمال در 879 وفات یافته، اما حسن روملو سال وفات وی را در 886 و بلوشه آن را 901 نوشته است. برخی گفته اند که او شهید شده است. او در کنار قبر پیر خود، در بقعه پیرمرتضی، واقع در محله فهره اردستان و مجاور مسجد سفید سردشت، به خاک سپرده شد. ملا محمدصادق اردستانی، از حکمای معروف قرن یازدهم و دوازدهم و ملا رمضان علی نیستانی، متخلص به کوچک علی از نوادگان او بوده اند. از جمله مریدان او فضل الله بن روزبهان خنجی، از شعرا و خوش نویسان و عرفا و مؤلفان قرن نهم و اوایل قرن دهم، بوده است. به گفته سخاوی، او درباره مناقب پیر و مرشدش جمال اردستانی، کتابی تألیف کرده بود.
پیرجمال از ائمه (ع) و خلفای راشدین، با احترام یاد کرده، اما گرایش شیعی وی بیشتر بوده و این نکته از نوشته ها و تألیفات او به خوبی روشن می شود. وی در تمجید ائمه شیعه، به ویژه حضرت علی و امام حسین (ع)، القاب بسیاری به کار برده است و در دیوان او نیز اشعاری در منقبت چهارده معصوم(ع) وجود دارد و شاید همین تمایلات شیعی پیرجمال بوده که جامی (پیرو طریقه نقش بندیه) را به تشنیع و تحقیر وی واداشته است. عبدالواسع نظامی باخرزی، همراه با ذم بسیار پیرجمال و آثارش و نیز فخر الدین صفی، از دیدار جامی و پیرجمال، حکایت هایی نقل کرده و نوشته اند که جامی او را قدح می کرده است.
تعالیم صوفیانه پیرجمال، تعالیمی محتاطانه از تصوف اهل صحو است که به مشرب قلندریه و اهل سکر نیز گرایش دارد. او در آثار خود به اصطلاحات و آداب قلندران و به احوال عارفان قلندر توجه کرده است. برخی، تمایل وی به قلندری را که در بعضی اشعارش آشکار است، ناشی از تأثیر فخر الدین عراقی بر او دانسته اند. نیز گفته اند که پیرجمال از نقطویان، به ویژه محمود پسیخانی و آثار او، متأثر بوده است. پاره ای از سخنان و اصطلاحاتی نیز که در آثار او دیده می شود، آشکارا گرایش وی را به نقطویه نشان می دهد.
wikinoor: جمالی_اردستانی،_جمال الدین_محمد