جمال الدین خسرو
لغت نامه دهخدا
تا عروس حسن تو از لطف زیور میکشد
شاه دل را عشق تو بر تخت جم برمیکشد
آب رویت را چمن از تحفه بر رخ میزند
خاک پایت را فلک از دیده بر سر میکشد
گوهر نوشین تو در لعل لولو می نهد
سوسن سیمین تو از لاله عنبر میکشد
نوبت لطف و کمالت بر زمین گل میزند
رایت حسن و جمالت بر فلک خور میکشد.
رجوع به لباب الالباب ص 541 شود.
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید