لغت نامه دهخدا
جلیس. [ ج ِل ْ لی ] ( ع ص ) مجالس و همنشین. ( از اقرب الموارد ). رجوع به جِلس و جَلیس شود.
جلیس. [ ج َ ] ( اِخ ) حسین بن موسی بن هبةاﷲ دینوری نحوی لغوی مکنی به ابوعبداﷲ از دانشمندان است. او راست کتاب ثمارالصناعة در علم صرف و نحو و ادبیات. ( روضات الجنات ص 246 ) ( ریحانة الادب ج 1 صص 273 - 274 ).
فرهنگ فارسی
( صفت ) همنشین مصاحب .جمع : جلاس جلسائ .
حسین بن موسی بن هبه الله دینوری نحوی لغوی مکنی به ابو عبدالله از دانشمندان است او راست کتاب ثمارالصناعه در علم صرف و نحو و ادبیات
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
جدول کلمات
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید