لغت نامه دهخدا
جلگه. [ ج ُ گ ِ ] ( اِخ ) نام یکی از دهستانهای حومه خاوری شهرستان گلپایگان. این دهستان در جنوب خاوری شهرستان گلپایگان واقع شده و حدود آن بشرح زیر است : از شمال بدهستان کنار رودخانه ، از جنوب بخونسار از خاور به بخش میمه از باختر به پشتکوه. موقع طبیعی آن جلگه و هوای آن معتدل و سالم است. آب آن از چشمه و چاه و قنوات. این دهستان از 18 آبادی کوچک و بزرگ تشکیل گردیده و جمعیت آن در حدود 16500 تن و قراء مهم آن عبارتند از گوکه ، کنجدجان ، نیوان سوق ، نیوان نار، فیلاخص ، آرجان ، اسفرنجان ، سرآور. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران جلد 6 ).
فرهنگ فارسی
نام یکی از دهستانهای حومه شهرستان گلپایگان . این دهستان در جنوب خاوری شهرستان گلپایگان واقع شده و حدود آن بشرح زیر است : از شمال بدهستان کنار رودخانه - از جنوب بخونسار از خاور به بخش میمه از باختر به پشتکوه موقع طبیعی آن جلگه و چاه و قنوات .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
جدول کلمات
مترادف ها
دشت، جلگه، هامون، قاع، میدان یا محوطه جنگ
اپارتمان، دشت، جلگه، قسمتی از یک عمارت
صحرا، میدان جنگ، زمین مسطح، زمین مرتفع، دشت، جلگه
گودی، جلگه، شیار، دره، وادی، میانکوه
قطعه، نقشه کشی، جلگه، نقشه، بافتن گیسو، زمینه سازی، قطعه زمین کوچک
جلگه
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
جلگه کاملا فارسی هست. از دو واژه جل و گه هست. جل در لری معنای فرش یا چیز هموار میده و از اونجایی که لری شاخه ای از پهلوی است میتوان گفت جل واژه پهلوی است. در کل معنی مکانی که دارای همواری است میده. هیچ ربطی به چول در ترکی ندارد همین که واژه گه دارد نشان دهنده پارسی بودن آن است
دربارهٔ این واژه؛ بخش دومش باید همون �گه� باشه که تو زبون فارسی، پسوند جای نامِ ولی بخش نخست بایستی همون �چُؤل� تو ترکی باشه که چم یا معنی هامون یا دشت هموار میده. از این دست واژه های ترکی فارسی فراوون هست، ،
مردم گذشته اندازهٔ ماها گرایش نژادی نداشتن 😐
مردم گذشته اندازهٔ ماها گرایش نژادی نداشتن 😐
چول در کوردی یعنی خالی و خلوت
جایی که چیزی در آن نیست .
ودر دشت هم چیزی نیست . و خلوت است .
و در ترکی نیز به معنی دشت درست است
و پسوند گه در کوردی نشانه معرفه است .
مثل ژنگه = زنکه
چول گه= خلوتگه =دشتگه
جایی که چیزی در آن نیست .
ودر دشت هم چیزی نیست . و خلوت است .
و در ترکی نیز به معنی دشت درست است
و پسوند گه در کوردی نشانه معرفه است .
مثل ژنگه = زنکه
چول گه= خلوتگه =دشتگه
نخست اینکه " گه یا گاه" در واژه یِ "جلگه" پارسی است و ریشه یِ اوستاییِ آن " گاتو" به چمِ " مکان" است.
دوم اینکه درباره یِ بخشِ " جُل" در واژه " جُلگه" دیدگاهِ من چنین است:
واژه یِ " جُل یا چُل" برگرفته از واژه یِ " چَر" به چمِ " چَریدن" است. در زبانِ اوستایی واژه یِ " چرانی، چرانَ" به چمِ " کشتزار، گیاه زار" بوده است. گمان من این است که در گذرِ زمان به دلیلِ نقشِ کارکردیِ یکسان برای چراندنِ دام و. . . با " جاهای هموار" ارجاعِ یکسانی پیدا کرده است ( کارکردگرایی = pragmatism ) .
... [مشاهده متن کامل]
در زبانشناسی بویژه زبانهای ایرانیک دگرگونیِ آواییِ ( ر/ل ) بسیار دیده می شود، بطوریکه گاهی یک "نویسه" برایِ دو آوایِ " ر " و " ل" بکار می رفته است. دگرگونیِ آواییِ ( ر/ل ) در زبانِ پهلوی، سانسکریت به روشنی دیده می شود. پس کاربر " سایقی" در بالا که از کاربر " فراز پارسی" خُرده می گیرد، بیسوادی بیش نیست. نیاز به یادآوری است که " قبر" واژه یِ سانسکریت - اوستایی است.
همچنین دیدگاهِ کاربر " فراز پارسی" درخور بررسی است. شوربختانه دیدگاههای پانترکان بسیار از بارِ دانشیکِ این تارنما کاسته است، نَه ریشه شناسی، نَه آواشناسی، نَه دیرینه شناسی از هیچ چیزی آگاهی ندارند. یکی نوشته چُل فلان جاییه خوب لامصب یک واژه از آن کتیبه در مغولستان بیاور که با چُل آمیخته باشد یا دستکم یک نشانه ای به ما بده. هیچی به هیچی.
دوم اینکه درباره یِ بخشِ " جُل" در واژه " جُلگه" دیدگاهِ من چنین است:
واژه یِ " جُل یا چُل" برگرفته از واژه یِ " چَر" به چمِ " چَریدن" است. در زبانِ اوستایی واژه یِ " چرانی، چرانَ" به چمِ " کشتزار، گیاه زار" بوده است. گمان من این است که در گذرِ زمان به دلیلِ نقشِ کارکردیِ یکسان برای چراندنِ دام و. . . با " جاهای هموار" ارجاعِ یکسانی پیدا کرده است ( کارکردگرایی = pragmatism ) .
... [مشاهده متن کامل]
در زبانشناسی بویژه زبانهای ایرانیک دگرگونیِ آواییِ ( ر/ل ) بسیار دیده می شود، بطوریکه گاهی یک "نویسه" برایِ دو آوایِ " ر " و " ل" بکار می رفته است. دگرگونیِ آواییِ ( ر/ل ) در زبانِ پهلوی، سانسکریت به روشنی دیده می شود. پس کاربر " سایقی" در بالا که از کاربر " فراز پارسی" خُرده می گیرد، بیسوادی بیش نیست. نیاز به یادآوری است که " قبر" واژه یِ سانسکریت - اوستایی است.
همچنین دیدگاهِ کاربر " فراز پارسی" درخور بررسی است. شوربختانه دیدگاههای پانترکان بسیار از بارِ دانشیکِ این تارنما کاسته است، نَه ریشه شناسی، نَه آواشناسی، نَه دیرینه شناسی از هیچ چیزی آگاهی ندارند. یکی نوشته چُل فلان جاییه خوب لامصب یک واژه از آن کتیبه در مغولستان بیاور که با چُل آمیخته باشد یا دستکم یک نشانه ای به ما بده. هیچی به هیچی.
چول به معنی دشت ترکیه در تمام زبان ها ترکی استفاده میشود منابع:
Clauson, Gerard ( 1972 ) An Etymological Dictionary of pre - thirteenth - century Turkish, Oxford: Clarendon Press, page 420
Doerfer, Gerhard ( 1967 ) T�rkische und mongolische Elemente im Neupersischen [Turkic and Mongolian Elements in New Persian] ( Akademie der Wissenschaften und der Literatur: Ver�ffentlichungen der Orientalischen Kommission; 20 ) [1] ( in German ) , volume III, Wiesbaden: Franz Steiner Verlag, page 122 - 123
... [مشاهده متن کامل]
R�s�nen, Martti ( 1969 ) Versuch eines etymologischen W�rterbuchs der T�rksprachen ( in German ) , Helsinki: Suomalais - ugrilainen seura, page 117
Starostin, Sergei; Dybo, Anna; Mudrak, Oleg ( 2003 ) , “*č�l”, in Etymological dictionary of the Altaic languages ( Handbuch der Orientalistik; VIII. 8 ) , Leiden, New York, K�ln: E. J. Brill
... [مشاهده متن کامل]
Starostin, Sergei; Dybo, Anna; Mudrak, Oleg ( 2003 ) , “*č�l”, in Etymological dictionary of the Altaic languages ( Handbuch der Orientalistik; VIII. 8 ) , Leiden, New York, K�ln: E. J. Brill
چُؤل در زبان ترکی معنی دشت و زمین صاف و هموار رو میده و این کلمه در محاورات امروزی ترکی هم مورد استفاده هست. هم به لحاظ معنایی و هم از جهت آوایی خیلی منطقی تر به نظر میاد که بگیم جلگه از ترکی 'چول گه' گرفته شده.
... [مشاهده متن کامل]
در ثانی گور و قبر بیشتر مفهوم چاله و گودال و کنده رو میرسونن نه مفهوم صافی و همواری رو
... [مشاهده متن کامل]
در ثانی گور و قبر بیشتر مفهوم چاله و گودال و کنده رو میرسونن نه مفهوم صافی و همواری رو
جلگه کلمه ای تورکی است که ازدو جز چول به معنی صحرا و گه به معنی مکان گرفته شده است
زمین صاف
جلگه:زمین های هموار وصافی که از یک طرف به کوه واز طرف دیگر به دریا دریاچه ویا رود خانه وصل میشود مثل جلگه ی خوزستان
فلات :زمین هایی بلند که در بین کوهها ومناطق کوهستانی قرار دارند در عین حال که بسیار وسیع هستند اماتقریبا هموار وصافندوسیعترین فلات فلات تبت است که بام دنیا نامیده می شود
فلات :زمین هایی بلند که در بین کوهها ومناطق کوهستانی قرار دارند در عین حال که بسیار وسیع هستند اماتقریبا هموار وصافندوسیعترین فلات فلات تبت است که بام دنیا نامیده می شود
چول نیز خودش در پهلوی به گونه شول و چیل امده در سریانی هم امده پیش از انکه زبان ترکی از منچوری به سوی ایران بیاید برای دانستن ریشه ترکی باید پیوسته دید ایا در واژگان منچوری و مغول نمونه ان دیده میشود یا نه
دوستان اذری که گمان میکنند هر وازه ای که انها میگویند ترکی است یک نگاهی به زبانهای همخانواده هم بیندازند ببنند ایا دیگر ترکان چون قزاقها و قرقیز و ایغور هم این واژگان دارند ؟ برادر چول در عربی هم هست و
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
ان یا پارسی کهن یا ریشه ارامی دارد و در سانسکریت هم امده - دیگر انکه اگر یولگه بود یول به منطقه میگویند نه به دشت - - اما گفتید مگر در پهلوی واژه وارد فارسی نمیشده اری میشده از ارامی و یونانی واژگان بسیاری گرفتیم اما ترکی انزمان تنها در منچوری در شرق چین رواج داشت پیداست که مردم اذربایجان که از کهنترین مردم ایرانند صدها هزار واژه پهلوی در زبانشان باشد واژه غور در پهلوی بوده و دقیقا به همین معنی جلگه به کار میرفته واین به عربی هم رفته و اغوار را از ان ساختند - و این غور با ژرف نگریستن فرق دارد و با قبر و کور هم که دوستمان گفت فرق دارد این غور از گَُوَر امده و در سنسکریت هم هست
جلگه :
جولگه = چؤلگه = چؤل ( دشت و صحرا، ��l ) گه ( پسوند ) : جای فراخ و هموار و صاف
ترکیب چؤلگه مثل ترکیب بؤلگه می باشد.
جولگه = چؤلگه = چؤل ( دشت و صحرا، ��l ) گه ( پسوند ) : جای فراخ و هموار و صاف
ترکیب چؤلگه مثل ترکیب بؤلگه می باشد.
جلگه یا جولگه کلمه ای است ترکی به معنی صحرا
دوست عزیزی بالا گفتن از گاه فارسی گرفته شده ولی این ربطی ب ترکیب گاه فارسی نداره
مثل "کولگه" که به فارسی میشه سایه : ) ) )
و "بولگه" که میشه منطقه
... [مشاهده متن کامل]
اگر مطابق گفته شما باشه باید بگم که کلمه ی "چی" که ترکی است ب اکثر اسم های فارسی اضافه میشه و معنی کننده ی اون کار رو میده با این حساب همه ی کلمات فارسی ترکین
دوست عزیزی بالا گفتن از گاه فارسی گرفته شده ولی این ربطی ب ترکیب گاه فارسی نداره
مثل "کولگه" که به فارسی میشه سایه : ) ) )
و "بولگه" که میشه منطقه
... [مشاهده متن کامل]
اگر مطابق گفته شما باشه باید بگم که کلمه ی "چی" که ترکی است ب اکثر اسم های فارسی اضافه میشه و معنی کننده ی اون کار رو میده با این حساب همه ی کلمات فارسی ترکین
توضیحات را دوستانی داده اند
1. اخه اخوی چطوری واژه "جل" را با واژه "گور" و واژه عربی "قبر" یکی کردی؟ چجوری میشه: ) ) ) ) )
2. معنی جلگه در لغتنامه ها به معنی "دشت و هامون و زمین هموار" ذکر شده، چجوری با گودی و ناهمواری مقایسه ش کردی.
... [مشاهده متن کامل]
3. واژه "چُل یا چؤل" در ترکی به معنی دشت و صحرا است، با پسوند "گَ یا گَه" که به معنی جای فراخ و هموار صاف است. پسوند" گَ" هم که بسیار زیاده در زبان ترکی، چه ریشه یابی واضح تر از این. . .
4. تورو خدا برای ذکر منبع ننویسید در زبان پهلوی به این شکل بوده! زبان پهلوی که فارسی میانه باشه برای دوران ساسانیان بوده چه ربطی داره اخه انگار اون زمان واژه وارد زبان فارسی نمیشده.
1. اخه اخوی چطوری واژه "جل" را با واژه "گور" و واژه عربی "قبر" یکی کردی؟ چجوری میشه: ) ) ) ) )
2. معنی جلگه در لغتنامه ها به معنی "دشت و هامون و زمین هموار" ذکر شده، چجوری با گودی و ناهمواری مقایسه ش کردی.
... [مشاهده متن کامل]
3. واژه "چُل یا چؤل" در ترکی به معنی دشت و صحرا است، با پسوند "گَ یا گَه" که به معنی جای فراخ و هموار صاف است. پسوند" گَ" هم که بسیار زیاده در زبان ترکی، چه ریشه یابی واضح تر از این. . .
4. تورو خدا برای ذکر منبع ننویسید در زبان پهلوی به این شکل بوده! زبان پهلوی که فارسی میانه باشه برای دوران ساسانیان بوده چه ربطی داره اخه انگار اون زمان واژه وارد زبان فارسی نمیشده.
دشت یاصحرایاجنگل
دشت، هامون
یه دوستی این بالا گفت گاه در فارسی قید زمان مثل شامگاه اینا. برار ینی دانشگاه، آسایشگاه و. . . . اینارو فارسی ینی از ترکی گرفت؟؟شما رسما داری تنه خیلیارو توی گور میلرزونی. شما میخوایی یه چی بگی قبلش فکرم میکنی اندیشه داری تو اصا.
دشت
به زمین هموار بین کوه و دریا جلگه میگویند
جلگه = ریشه ای کاملن پارسی دارد.
در پارسی پهلوی "جلگه" را gawr یا گور می گفتند که با واژه های خور، کور، غور و قبر و گور و . . . هم خانواده است و به معنای فرو رفتگی و پستی و همواری است. واژه گور با افزوده شدن پسوند"گاه" که پسوند مکان است، به "گورگاه" دگرگون شد که به معنی دشت پست و هموار می باشد و در زبان پارسی کاربرد بسیاری دارد؛ در استان گیلان که سرزمینی پست و جلگه ای است روستاهایی بدین نام وجود دارند: کورکا ( آستانه اشرفیه ) ، بازکیا گوراب ( لاهیجان ) ، گوراب ( سوماسرا ) ، گورابسر ( رشت ) ، گورابجیر ( خمام ) ، گورج ( املش ) ، گورندان ( لاهیجان ) و . . .
... [مشاهده متن کامل]
واژه "گورگاه" با گذشت زمان به ریخت "جرگه" یا "جلگه" درآمد.
در پارسی پهلوی "جلگه" را gawr یا گور می گفتند که با واژه های خور، کور، غور و قبر و گور و . . . هم خانواده است و به معنای فرو رفتگی و پستی و همواری است. واژه گور با افزوده شدن پسوند"گاه" که پسوند مکان است، به "گورگاه" دگرگون شد که به معنی دشت پست و هموار می باشد و در زبان پارسی کاربرد بسیاری دارد؛ در استان گیلان که سرزمینی پست و جلگه ای است روستاهایی بدین نام وجود دارند: کورکا ( آستانه اشرفیه ) ، بازکیا گوراب ( لاهیجان ) ، گوراب ( سوماسرا ) ، گورابسر ( رشت ) ، گورابجیر ( خمام ) ، گورج ( املش ) ، گورندان ( لاهیجان ) و . . .
... [مشاهده متن کامل]
واژه "گورگاه" با گذشت زمان به ریخت "جرگه" یا "جلگه" درآمد.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٠)