جلوگیری
/jelowgiri/
مترادف جلوگیری: پیشگیری، خودداری، دفع، قدغن، ممانعت، منع، نهی
معنی انگلیسی:
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
مترادف ها
کاهش، جلوگیری، تنزل، تخفیف
جلوگیری، بازداشت، زنجیر، عنان، جدول، لبه پیاده رو، هویزه، حاشیه پیاده رو
جلوگیری، منع، ممانعت، پیش گیری، پیش بندی
جلوگیری، سرزنش
جلوگیری، سرزنش و توبیخ متقابل
جلوگیری، محو، فرونشانی، توقیف، قمع، موقوف سازی
جلوگیری، خودداری، نگهداری
جلوگیری، تحریم، نهی، قدغن، حکم بازداشت، حکم نهی، حکم اداری
جلوگیری، سختی، انسداد، سده، گرفتگی
جلوگیری، مانع، انسداد، محاصره، بازداری، ایجاد مانع
جلوگیری، محدودیت، انحصار، تحدید، تضییق
جلوگیری، نگهداری، حفظ، حراست
جلوگیری، منع، ممانعت، ممنوعیت، نهی کردن
جلوگیری، ممانعت، پیش گیری
جلوگیری، بازداشت، منع، ممانعت، ممنوعیت، نهی، قدغن
جلوگیری، حائل بودن
جلوگیری، بازداشت، ایست، سد
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
از نظر واژه شناسی معنایی متفاوت از پیش گیری دارد. معنای دقیق پیش گیری، وقایت و معنی دقیق جلوگیری، زمامگیری ( کنترل ) است.
جلو. [ ج ِ ل َ ] ( ترکی ، ق ) پیش. قبل. قدام. ( ناظم الاطباء ) . || روبروی. مقابل. || پیشگاه. ( ناظم الاطباء ) . ( ناظم الاطباء ) . رجوع به جَلَو شود.
- از جلو کسی درآمدن ؛ خدمت و احسان بکسی کردن. ( فرهنگ نظام ) .
... [مشاهده متن کامل]
- || خوب بحساب کسی رسیدن.
- جلو انداختن ؛ پیش انداختن. ( ناظم الاطباء ) .
- جلو چادر ؛ پیشگاه خیمه. ( ناظم الاطباء ) .
- جلودار ؛ نوکری که عنان اسب و غیره را گرفته و مقدم بر آن میرود.
- جلو کسی رفتن ؛ پیش باز کردن کسی را. ( ناظم الاطباء ) .
- || حمله کردن بر کسی. ( ناظم الاطباء ) .
- جلو گرفتن ، جلوگیری کردن ؛ مانع شدن از پیش آمدن چیزی یا کسی. ( فرهنگ نظام ) .
- از جلو کسی درآمدن ؛ خدمت و احسان بکسی کردن. ( فرهنگ نظام ) .
... [مشاهده متن کامل]
- || خوب بحساب کسی رسیدن.
- جلو انداختن ؛ پیش انداختن. ( ناظم الاطباء ) .
- جلو چادر ؛ پیشگاه خیمه. ( ناظم الاطباء ) .
- جلودار ؛ نوکری که عنان اسب و غیره را گرفته و مقدم بر آن میرود.
- جلو کسی رفتن ؛ پیش باز کردن کسی را. ( ناظم الاطباء ) .
- || حمله کردن بر کسی. ( ناظم الاطباء ) .
- جلو گرفتن ، جلوگیری کردن ؛ مانع شدن از پیش آمدن چیزی یا کسی. ( فرهنگ نظام ) .
جلو ( جیلاو ) کلمه ترکی _ منبع دهخدا
جلودا
جلوبندی
جلوگیری
. . .
ترکیبات حاصل از آن که ترکیست
جلودا
جلوبندی
جلوگیری
. . .
ترکیبات حاصل از آن که ترکیست
ممانعت. . . . پیشگیری. . . . مانع شدن. . . . اشکال تراشی. . . سنگ انداختن. . .
مانع از انجام دادن کاری
پیشگیری، خودداری، دفع، قدغن، ممانعت، منع، نهی
اجتناب
( طب ) وقایه، پیش گیری، مانع شدن