جلود

لغت نامه دهخدا

جلود. [ ج َ ] ( اِ ) شهر و قصبه. ( ناظم الاطباء ).

جلود. [ ج ُ ] ( ع اِ ) ج ِ جِلد. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به جلد شود.

جلود. [ ج َ / ج َل ْ وَ ] ( اِخ ) دیهی است در بحر. در مراصد آمده : جلود بر وزن قبول بلده ای است در افریقیه و یا دیهی است در شام. و فیروزآبادی گوید: دهی است در اندلس و بعضی گفته اند: جلود بر وزن جعفر نام یکی از بطون قبیله ازد است. ( الذریعه ) ( ریحانة الادب ج 1 ص 272 ). و رجوع به معجم البلدان شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) جمع جلد پوستها.
دیهی است در بحر . در مراصد آمده جلود بر وزن قبول بلده ایست در افریقیه و یا دیهی است در شام و فیروز آبادی گوید : دهی است در اندلس و بعضی گفته اند: جلود بر وزن جمفر نام یکی از بطون قبیله ازد است .

فرهنگ عمید

=جِلد

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی جُلُودُ: پوستها
ریشه کلمه:
جلد (۱۳ بار)

پیشنهاد کاربران

بپرس