advance (فعل)تسریع کردن، جلو بردن، پیش بردن، اقامه کردن، جلو رفتن، ترقی دادن، ترفیع رتبه دادن، مساعده دادن، پیش رفتنbring on (فعل)جلو رفتن، ادامه دادن، وادار به عمل کردن، به ظهور رساندنcome along (فعل)موافقت کردن، جلو رفتنforge (فعل)جلو رفتن، کوبیدن، ساختن، جعل کردن، اسناد ساختگی ساختن، اهنگری کردن
اگه به وسیله ی پاهاتون قراره برید جلوتر میشه گفت To walk further∆the dog even stopped his human from walking further. smart pupجلو رفتن=نزدیک رفتنپیش رفتن+ عکس و لینک