جلمد

لغت نامه دهخدا

جلمد. [ ج َ م َ ] ( ع اِ ) خرسنگ. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). صخره. ( اقرب الموارد ). || مرد قوی و سخت. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). || گاو. ( منتهی الارب ). || گله بزرگ شتران کلانسال. ( منتهی الارب ). شتران بسیار. ( از اقرب الموارد ). || رمه میشان زاید ازصد. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( از قاموس ).

پیشنهاد کاربران

بپرس