لغت نامه دهخدا
جلق. [ ج َ ] ( ع اِ ) آشتی ، مولد است. ( منتهی الارب ).
جلق. [ ج ِ ل ِ ] ( ع اِ صوت ) کلمه ای است که بدان شتر نر را زجر کنند. ( از اقرب الموارد ).
جلق. [ ج ِل ْ ل ِ ] ( ع اِ ) دانه ای است بیمن مانند گندم. || کلمه ای است که بدان شتر نر را زجر کنند. ( منتهی الارب ). رجوع به ماده قبل شود.
جلق. [ ج ِل ْ ل ِ ] ( اِخ ) جِلَّق. دمشق و غوطه دمشق. ( منتهی الارب ). دمشق. ( از اقرب الموارد ). نام ناحیه غوطه است و گویند دمشق را جلق خوانند و گویند موضعی است در قریه ای از قرای دمشق و گویند مجسمه زنی است در یکی از دیههای دمشق که آب از دهان وی جاری است. حسان بن ثابت انصاری و جز او در برخی از اشعار خود از آن یاد کنند. ( از معجم البلدان ).
جلق. [ ج ِل ْ ل ِ ] ( اِخ ) ناحیه ای است در اندلس در سرقسطه و آبی گواراتر از آب آنجا در همه اندلس وجود ندارد. ( از معجم البلدان ) ( منتهی الارب ).
جلق. [ ج ُ ] ( اِ ) یک حصه از یکهزاروهشتاد حصه ساعت شبانه روزی باشد پیش جهودان ، چه ایشان هر ساعتی را یک هزار و هشتاد قسم کنند و هر قسمی را از آن جلق خوانند پس باین اعتبار شبانروزی 25920 جلق باشد. ( برهان ).
فرهنگ فارسی
۱-( مصدر ) ارضائ کردن غریز. جنسی بوسایلغیر طبیعی . ۲- ( اسم ) عملی که بوسی. آن بطور غیر طبیعی ارضائ غریز. جنسی واقناع لذات شهوانی میشود. این عمل را ممکنست جوانان توسط دست یا وسایل دیگر در خفا انجام دهند.
یک حصه از یکهزار و هشتاد حصه ساعت شبانه روزی باشد پیش جهودان چه ایشان هر ساعتی را یک هزار و هشتاد قسم کنند و هر قسمتی را از آن جلق خوانند پس باین اعتبار شبانروزی بیست و پنج هزارو نهصد و بیست جلق باشد .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
مترادف ها
جلق
جلق
جلق، خود شکنی، سوء استفاده از استعدادهای خود، استمناء با دست، توهین بنفس
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
عمیرة. [ ع ُ م َ رَ ] ( ع اِ ) جلد عمیرة؛ کنایت از جلق است یعنی به دست برآوردن منی را. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) .
آخه علی صادقی جقی اولین مشکلش زودانزالیه
وقتی کتاب های علمی رو از سایت های پ. ورن میخونی همچین نگاهی کسب میکنی دا
وقتی کتاب های علمی رو از سایت های پ. ورن میخونی همچین نگاهی کسب میکنی دا
واژه جلق
معادل ابجد 133
تعداد حروف 3
تلفظ jalq
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم مصدر ) [عربی]
مختصات ( جَ ) [ ع . ] ( مص ل . )
آواشناسی jalq
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
منبع واژگان عامیانه
فرهنگ فارسی معین
معادل ابجد 133
تعداد حروف 3
تلفظ jalq
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم مصدر ) [عربی]
مختصات ( جَ ) [ ع . ] ( مص ل . )
آواشناسی jalq
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
منبع واژگان عامیانه
فرهنگ فارسی معین
جلق یا گاها با تلفظات جرق یا جق
به معنی استمناء یا خودارضایی بوده و به روشی اطلاق می شود که شخص ( چه مونث و چه مذکر ) با دست خود یا با شی ای دیگر به ارضا غریضه جنسی خود ( با تحریک نقطه جنسی ) بپردازد.
... [مشاهده متن کامل]
از نگاه علمی این عمل هیچ مشکلی برای فرد ایجاد نخواهد کرد در صورتی که در آن افراط نشود و هیچ دلیل علمی ای دال بر ضرر رسان بود این عمل تاکنون شناخته نشده است
از نگاه دینی؛
از نگاه دینی که کاملا در تضاد با نگاه علمی است این عمل مخصوصا در ادیان ابراهیمی، عملی نکوهید و در ضد طبیعت انسانی به شمار می رود.
به معنی استمناء یا خودارضایی بوده و به روشی اطلاق می شود که شخص ( چه مونث و چه مذکر ) با دست خود یا با شی ای دیگر به ارضا غریضه جنسی خود ( با تحریک نقطه جنسی ) بپردازد.
... [مشاهده متن کامل]
از نگاه علمی این عمل هیچ مشکلی برای فرد ایجاد نخواهد کرد در صورتی که در آن افراط نشود و هیچ دلیل علمی ای دال بر ضرر رسان بود این عمل تاکنون شناخته نشده است
از نگاه دینی؛
از نگاه دینی که کاملا در تضاد با نگاه علمی است این عمل مخصوصا در ادیان ابراهیمی، عملی نکوهید و در ضد طبیعت انسانی به شمار می رود.
روشی است که شخص بدون حضور داشتن جنس مخالف وبااستفاده از دست, نایلون, پا, بادکنک و . . . لذت ببرد و آب منی بیرون بریزد.