جلعب

لغت نامه دهخدا

جلعب. [ ج َ ع َ ] ( ع ص ) مرد بدخوی شریر. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). || شتر دراز بسیار بی باک شتاب زده. ( منتهی الارب ). رجوع به ماده قبل شود.

جلعب. [ ج َ ل َ ] ( اِخ ) نام کوهی است در حدود مدینه و برخی از شاعران در شعر خود آنرا مثنی آورده اند. رجوع به معجم البلدان شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس