جلدی کردن

لغت نامه دهخدا

جلدی کردن. [ ج َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) تصرم. ( تاج المصادر بیهقی ). تَجَلﱡد. جلدی نمودن :
به جنگ جلدی کردند لیکن آخر کار
به تیر سلطان بردند عمر خویش به سر.
فرخی.
... طاهر جلدی کرد و خردمندی چون گفته بود او معتمد است ، قول او را خلاف نیاورد. ( تاریخ سیستان ).
ای برادر بیا و جلدی کن
... چو آنچنان بینی.
خاقانی.
قوم گفتندش مکن جلدی برو
تا نگردد جامه جانت گرو.
مولوی ( مثنوی ).

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱- چابکی کردن زرنگی کردن . ۲- شتاب کردن عجله کردن .

پیشنهاد کاربران

بپرس