جلده
لغت نامه دهخدا
جلدة. [ ج ِ دَ ] ( ع اِ ) پوست و این اخص از جلد است. ( منتهی الارب ). نوعی از جلد. || قطعه ای از جلد. || قوم من جلدتنا؛ ای من انفسنا و عشیرتنا. ( از اقرب الموارد ).
جلدة. [ ج َ ل َ دَ ] ( ع مص ) چابک و چالاک گردیدن. ( منتهی الارب ). رجوع به جِلَد و جلادة و جلودة شود. || ( اِمص ) چابکی مردم و غیر وی. ( منتهی الارب ).
جلدة. [ ج َ ل َ دَ ] ( ع ص ) زمین سخت و هموار. || گوسفند که بچه اش وقت زادن بمیرد. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ).
فرهنگ فارسی
دانشنامه اسلامی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید