جلبان

لغت نامه دهخدا

جلبان. [ ج ُ ] ( ع اِ )هانبان مانندی است از چرم و غلافی که شمشیر را در نیام کرده در آن گذارند. ( منتهی الارب ). رجوع به جُلُبّان شود. || دانه خلر. نوعی از گیاه. ( منتهی الارب ). غله ای باشد شبیه بکرسنه و آنرا در توابع یزد و کرمان همچو باقلای تر پزند و با نمک خورند، گاهی آرد هم کنندو از آن نان پزند و تازه آنرا نیز ناپخته خورند. ( برهان ). معرب آن جلبان بضم اول و تشدید دوم مفتوح «تفس » و جلبان بکسر اول. ( حاشیه برهان چ معین از دزی ج 1 ص 204 لک 1 ص 358 ).

جلبان. [ ج ِ ل ِب ْ با ] ( ع ص ) رجل جلبان ؛ مرد صاحب بانگ و غوغا. ( منتهی الارب ). رجوع به جُلبّان شود.

جلبان. [ ج َل َب ْ با ] ( ع ص ) رجل جلبان ؛ مرد صاحب بانگ و غوغا. ( ازاقرب الموارد ). رجوع به جُلبّان و جِلبّان شود.

جلبان. [ ج ُ ل ُب ْ با ] ( ع اِ ) خلر است و آن گیاهی است شبیه بماش و در تهذیب آمده است که دانه ای است تیره رنگ کمی بزرگتر و تیره تر از ماش و آنرا میپزند. و بتخفیف نیز آید. ( تاج العروس ). رجوع به جُلبان شود. || انبان مانندی است از چرم و غلافی که شمشیر را در نیام کرده در آن گذارند. ( منتهی الارب ). رجوع به جُلبان شود. || ( ص )رجل جلبان ؛ مرد صاحب بانگ و غوغا. ( منتهی الارب ) ( ازاقرب الموارد ). رجوع به جِلِبّان و جَلَبّان شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) گیاهی است شبیه بکرسنه و آنرا در بعض نقاط مانند باقلای تر پزند و با نمک خورند و گاهی هم آرد کنند و از آن نان پزند و تاز. آنرا نیز ناپخته خورند خلر
خلراست و آن گیاهی است شبیه بماش و در تهذیب آمده است که دانه ایست تیره رنگ کمی بزرگتر و تیره تر از ماش و آنرا میپزند یا انبان مانندی است از چرم و غلافی که شمشیر را در نیام کرده در آن گذارند .

پیشنهاد کاربران

در کرمان به گیاه جلبان، کِرو می گویند. که بسیار سرد و خشک است و سودا و باد می آورد.

بپرس