جلال عضد

لغت نامه دهخدا

جلال عضد. [ ج َ ع َ ض ُ ] ( اِخ ) سید... از شاعران است که در یزدبوزارت آل مظفر اشتغال داشت. دیوان او گویند چهارهزار بیت است. پدرش سید عضد وزیر محمد مظفر بود. گویند روزی محمد مظفر بمکتب درآمده دید که طفلی بکتابت مشغول است پرسید که این کودک پسر کیست گفتند پسر عضد است از ناصیه آن پسر فراستی تمام پیدا بود از معلم پرسید که کدام یک از این کودکان بهتر مینویسند مولانا گفت آنکه قلمتراش تیز دارد گفت قلمتراش که تیز است گفت هر کرا پدر متمول تر است گفت پدر که منعم تر است گفت آنکه وزیر سلطان باشد محمد مظفر تحسین کرده سید جلال را طلبید و گفت چیزی بنویس تا خطت را تماشا کنم سید جلال این قطعه را ببدیهه گفت و نوشت و بدست او داد:
چهار چیز است که در سنگ اگر جمع شود
لعل و یاقوت شود سنگ بدان خارایی
پاکی طینت و اصل و گهر و استعداد
تربیت کردن مهر از فلک مینایی
با من این هر سه صفت هست ولی می باید
تربیت از تو که خورشید جهان آرایی.
رجوع به ریحانة الادب ج 3 شود.

فرهنگ فارسی

سید از شاعران است که در یزد بوزارت آل مظفر اشتغال داشت . دیوان او گویند چهار هزار بیت است پدرش سید عضد وزیر محمد مظفر بود .

دانشنامه آزاد فارسی

جلال عَضُد (قرن ۸ق)
شاعر ایرانی. به گفتۀ دولتشاه پدرش وزیر محمدمظفر و جلال عضد ستایشگر چوپانیان و خاندان اینجو بود. اشعاری در ستایش پیر حسین چوپانی و غیاث الدین کیخسرو، برادر ابواسحاق اینجو، و ابواسحاق اینجو و دلشاد خاتون، همسر شیخ حسن ایلکانی دارد. در قصیده سرایی پیرو قصیده گویان آغاز قرن ۷م بود و قصیدۀ «هفت اورنگ» او، که در حقیقت ترکیب بند است، آوازه ای بلند دارد. در غزل سرایی شیوۀ سعدی را دنبال کرده است.

پیشنهاد کاربران

بپرس