جلال جعفر
لغت نامه دهخدا
برزگری داشت یکی تازه باغ
لاله درخشنده در او چون چراغ
بر سر هر شاخ سراینده ای
عقل بری هوش رباینده ای
صاحب بستان چو یکی ژنده پیل
از هوس اندر بغل آورده بیل
آب روان کرده بهر گوشه ای
توشه جان داده بهر خوشه ای.
رجوع به آتشکده آذر چ شهیدی ص 235 شود.
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید