جلاق

لغت نامه دهخدا

جلاق. [ ج َل ْ لا ] ( ع ص ) آنکه جلق می زده باشد. ( آنندراج ). جلق زننده و استمنأکننده. ( ناظم الاطباء ) :
هوای...ن دگر افتاد بر سرم آن به
که شب برغم...س از ذوق...ن شوم جلاق.
فوقی یزدی ( از آنندراج ).

پیشنهاد کاربران

بپرس