جفول. [ ج َ ] ( ع ص ) زن کلان سال. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). || جمة جفول ؛ جماعت عظیم. ( منتهی الارب ). || اسب ترسو و رمنده. || ترسو. بزدل. خائف. ترسان از سایه خود. || بدگمان. ظنین. ( دزی ). || ریح جفول ؛ باد که ابر را ببرد. ( منتهی الارب ). ج ، جُفل. ( منتهی الارب ).جفول. [ ج ُ ]( ع اِ ) ج ِ جَفل. ( ناظم الاطباء ). رجوع به جفل شود.جفول. [ ج ُ ] ( ع مص ) جَفل. رجوع به جفل شود.