جفس

لغت نامه دهخدا

جفس. [ ج َ ف َ ] ( ع مص ) جفاسة. ناگوارد شدن. تخمه شدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( اقرب الموارد ). رجوع به جفاسة شود.

جفس. [ ج ِ ف ْ / ج َ ف ِ ] ( ع ص ) ناتوان. سست. ضعیف. || لئیم. ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). || احمق. || گنگلاج. گنگ. الکن. کسی که لکنت و گرفتگی در زبان دارد. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ).

جفس. [ ج َ ف ِ ] ( ع ص ) جفاسة. ناگوارد. ( ناظم الاطباء ). رجوع به جفاسة شود.

فرهنگ فارسی

جفاسه ناگوارد

پیشنهاد کاربران

بپرس