جفتیدن

لغت نامه دهخدا

جفتیدن. [ ج َ دَ ] ( مص ) خم کردن. ( اشتنگاس ). || چفته و داربست ساختن درخت مو را.

فرهنگ فارسی

خم کردن یا چفته و داربست ساختن درخت مو را .

پیشنهاد کاربران

بکارگیریِ واژه "جفتیدن" نادرست است؛ زیرا خودِ واژه یِ " جفت" بُن گذشته یِ کارواژه یِ " جُفتن" است. چون بُن کنونیِ " جفتن" برایِ ما در پارسی نوین گم شده بوده، ناخواسته از واژه یِ " جفت"، " جفتیدن" را ساخته
...
[مشاهده متن کامل]
ایم، درباره یِ بُن کنونیِ " جفتن" من در زیرواژه اش در این تارنما در آینده خواهم نوشت، اگر زنده بودم.

جُفت شدن، جفت کردن، جُفتیدن
جُفتیدَن. جفت شدن.

بپرس