جفت و طاق سپهر درشکند
جفته ای کان تکاور اندازد.
خاقانی.
خر ز بهر دفع خار از سوز و دردجفته می انداخت صد جا زخم کرد.
مولوی.
جفته اندازد یقین آن خر ز دردحبذا آن کس کز او پرهیز کرد.
مولوی.
در بیابان چو گورخر میتاخت بانگ میکرد و جفته می انداخت.
سعدی.
رجوع به جفته و جفتک انداختن شود.