جفته


معنی انگلیسی:
correlative

لغت نامه دهخدا

جفته. [ ج َ ت َ / ت ِ ] ( ص ) کژشده. خمیده و دوتاگشته. ( شرفنامه منیری ). خمیده و کج. ( برهان ). چفته :
بدان ماند این قامت جفته ام
که گوئی به گل در فرورفته ام.
سعدی ( بوستان ).
شهنشاهی که بهر خدمت او
همیشه پشت گردون جفته باشد.
شمس فخری.
|| ( اِ ) چوب بندی تاک. ( برهان ). داربستی که شاخه های درخت مو را بدان تکیه دهند. || سقف خانه و طاق ایوان :
تا زند هر صبحدم شاه کواکب
جفته ٔزرّین برین قصر زبرجد.
سیف اسفرنگی.

جفته. [ ج ُ ت َ / ت ِ ] ( اِ ) لگدی که اسب و شتر و امثال آن اندازند. ( برهان ). لگدی که ستور با دو پای خود زند. ( نظام ). لگدی که اسب و خر به هر دو پا اندازد. ( غیاث ). جفتک. لگد دوپائی ستور. اسکیز. اسکیزه. آلیز. نفح. || کفل و سرین آدم و چارپایان. ( برهان ). دو سرین آدمی و دیگر حیوانات. دبر. نشیمنگاه. کون :
روی بر خاک و جفته بر افلاک
چون سرش رفت تا بخایه چه باک.
سعدی ( هزلیات ).
|| دو پای. دو لنگ. دو ران. ( یادداشت مؤلف ). || گره ریسمان. ( برهان ).

فرهنگ فارسی

جفت وقرین وانبا ، کفل، سرین
( اسم ) ۱- سقف خانه ۲.- چوب بندی انگور چوب بست مو .۳- طاق ایوان .
لگدی که اسب و شتر و امثال آن اندازند لگدی که ستور با دوی خود زند . یا کفل و سرین آدم و چارپایان .

فرهنگ معین

(جَ تَ یا تِ ) (ص . ) خمیده ، کج .
(جُ تَ یا تِ ) (اِ. ) ۱ - لگد اسب و شتر و غیره ، جفتک . ۲ - سرین ، کفل . ۳ - گره ریسمان .

فرهنگ عمید

خمیده، کج.
داربست درخت انگور.
=جفتک: جفت و طاق سپهر درشکند / جفته ای کآن تکاور اندازد (خاقانی: ۱۲۶ ).

گویش مازنی

/jefte/ جفتک

جدول کلمات

خمیده ، کج

پیشنهاد کاربران

بپرس