جفت بودن


معنی انگلیسی:
abut, match

لغت نامه دهخدا

جفت بودن. [ ج ُ دَ ] ( مص مرکب ) پیوسته شدن و مانند هم بودن. ( ناظم الاطباء ). لنگه و تای چیزی بودن. نظیر و عدیل چیزی بودن. || استوار بودن و در جای خود قرار داشتن : در اطاق جفت است ؛ یعنی ، درست بسته شده است. || قرین و دمساز بودن :
همه روز با درد و غم بود جفت
ز اندیشه چون شب درآمد نخفت.
فردوسی.
دگر روز قیصر به بالوی گفت
که امروز با اندیان باش جفت.
فردوسی.
بدان جایگه شاد و خندان بخفت
تو گفتی که با ایمنی بود جفت.
فردوسی.
کاری است مرا نیکو حالی است مرا خوب
با لهو و طرب جفتم و با کام و هوی یار.
فرخی.

فرهنگ فارسی

پیوسته شدن و مانند هم بودن یا استوار بودن و در جای خود قرار داشتن .

پیشنهاد کاربران

ببینم من با عشقم باهم زندگی میکنیم یا نه
جفت بودن: [عامیانه، اصطلاح] در جای خود قرار داشتن.

بپرس