جفان

لغت نامه دهخدا

جفان. [ ج ِ ] ( ع ص ، اِ ) کاسه های بزرگ. || بخشندگان. سخاوتمندان. || چاههای کوچک. ( منتهی الارب ). ج ِ جَفْنَه. || شاخه های رز. ( غیاث ) ( آنندراج ). رجوع به جفنه و جفنات شود. || جفان کالجواب ؛ کاسه های بزرگ همچو حوض. ( غیاث ) ( آنندراج )« : یَعْمَلون له مایشاء من مَحاریب َ و تماثیل و جفان کالجواب و قدور راسیات اِعملوا آل داود شکراً و قلیل من عبادی الشکور.» ( قرآن 13/34 ).

جفان. [ج َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان گورگ سردشت بخش سردشت شهرستان مهاباد. واقع در 22500گزی شمال سردشت و 6هزارگزی باختر شوسه مهاباد - سردشت. کوهستانی و جنگلی و معتدل است و سکنه آن 95 تن است. آب آن از رودخانه سردشت و محصول آن غلات و توتون و حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جاجیم بافی است.راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4 ).

فرهنگ فارسی

دهی است از دهستان گورگ سردشت بخش سردشت شهرستان مهاباد . واقع در ۲۲ هزار و پانصد گزی شمال سردشت و ۶ هزار گزی باختر شوسه مهاباد - سردشت . کوهستانی و جنگلی و معتدل است و سکنه آن ۵ تن است آب آن از رودخانه سردشت و محصول آن غلات و توتون و حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جاجیم بافی است .

فرهنگ عمید

کاسه های بزرگ.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی جِفَانٍ: کاسه های طعام (جمع جفنه)
ریشه کلمه:
جفن (۱ بار)

«جِفان» جمع «جفنه» (بر وزن وزنه) به معنای ظرف های غذاخوری است.
وجفنه. کاسه. به عقیده راغب مخصوص ظرف طعام است جمع آن جفان به کسر اوّل می آید برای سلیمان آنچه می‏خواست می‏ساختند از قبیل کاخها و تمثالها و کاسه هائی به بزرگی حوضها. «جفان» بیشتر از یکبار در قرآن نیست.

پیشنهاد کاربران

جفان، جمع جفنه است و به معنای ظرف های غذاخوری بزرگ است که برای یادسپاری آسانتر آن می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت مثلاً چقدر جفاست ( سخت است ) جفان را جابه جا کرد.
ما تو ترکی لهجه خودمون به کسی که چشمش چپ باشه جفان میگیم

بپرس