فرزند بسی دارد این دهر جفاجوی
هر یک بد و بی حاصل چون مادر زانیش.
ناصرخسرو.
بر سر من نامده ست از تو جفاجویتردر همه عالم توئی از همه بدخویتر.
خاقانی.
فریبنده چشمی جفاجوی وتیزدوابخش بیمار و بیمارخیز.
نظامی.
چو حجت نماند جفاجوی رابه پرخاش در هم کشد روی را.
سعدی.
رجوع به جفا و جفاپیشه شود.