جغنه

لغت نامه دهخدا

جغنه. [ ج َ ن َ / ن ِ ] ( اِ ) مرغی است فراخ چشم و زردرنگ و جغنق معرب آنست. ( برهان ) ( آنندراج ). در گناباد خراسان نوعی جغد را گویند که بفال بد گیرند.، ( جغن__ه ) جغن__ه. [ ج ِ غ ِ ن ِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان درزآب بخش حومه شهرستان مشهد واقع در 31هزارگزی شمال باختری مشهد کنار راه قدیمی مشهد - قوچان. جلگه و هوای آن معتدل است و 76 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و محصول آن غلات و چغندر و شغل اهالی زراعت و مالداری است. راه اتومبیل رو دارد. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9 ).

فرهنگ فارسی

یکی ازپرندگان وحشی، کوچکترازکبوتروزردرنگ، دارای چشمهای درشت، گاهی جیغ میکشد
( اسم ) باشه
دهی است از دهستان درز آب بخش حومه شهرستان مشهد واقع در ۳۱ هزار گزی شمال باختری مشهد کنار راه قدیمی مشهد - بقوچان . جلگه و هوای آن از قنات و محصول آن غلات و چغندر و شغل اهالی زراعت و مالداری است . راه اتومبیل رو دارد .

فرهنگ عمید

پرنده ای وحشی، زردرنگ، کوچک تر از کبوتر و دارای چشم های درشت که گاهی جیغ می کشد.

پیشنهاد کاربران

جغنه/ djeghna : جغد
مانند: - تو هنوز بیداری، جغنه؟
کلیدر
محمود دولت آبادی

بپرس