جغدی
لغت نامه دهخدا
جغدی. [ ج ُ ] ( اِخ ) اسم یکی از قلاع بجنورد است. زراعت آن آبی و از چشمه مشروب میشود. هوایش معتدل است. چهار خانوار سکنه دارد. ( مرآت البلدان ج 4 ص 250 ). دهی است از دهستان شقان بخش اسفراین شهرستان بجنورد واقعدر 92هزارگزی شمال باختری اسفراین و 10هزارگزی جنوب راه شوسه عمومی بجنورد، شقان. دامنه و معتدل است و160 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و محصولش غلات است.راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).
فرهنگ فارسی
مترادف ها
جغدی، جغد مانند
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید