جعونه

لغت نامه دهخدا

( جعونة ) جعونة. [ ج ُ ن َ ] ( اِخ ) ابن حارث. یکی از رواة است. رجوع شود به تاریخ الخلفاء ص 159 و سیره عمربن عبدالعزیز ص 72 و 89 و 175 و 263.

جعونة. [ ج ُ ن َ ] ( اِخ ) ابن مالک همدانی ملقب به ذوبارق. صاحب تاج العروس او را از اهل علم میشمارد. ( تاج العروس ج 6 ص 285 ).
جعونه. [ ج ُ ن َ ] ( ع ص ) مرد کوتاه فربه. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || ( اِ ) از نامهای مردان است. ( منتهی الارب ).

جعونه. [ ج ُ ن َ ] ( اِخ ) به روایتی قاتل حنظلةبن ابی عامر راهب انصاری صحابی در غزوه احد بوده است. رجوع به حبیب السیر چ تهران ص 121 و نیز رجوع به غسیل الملائکه در همین لغت نامه شود.

فرهنگ فارسی

ابن مالک همدانی ملقب به ذوبارق صاحب تاج العروس او را از اهل علم میفشارد .

پیشنهاد کاربران

بپرس