جعونه
لغت نامه دهخدا
جعونة. [ ج ُ ن َ ] ( اِخ ) ابن مالک همدانی ملقب به ذوبارق. صاحب تاج العروس او را از اهل علم میشمارد. ( تاج العروس ج 6 ص 285 ).
جعونه. [ ج ُ ن َ ] ( ع ص ) مرد کوتاه فربه. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || ( اِ ) از نامهای مردان است. ( منتهی الارب ).
جعونه. [ ج ُ ن َ ] ( اِخ ) به روایتی قاتل حنظلةبن ابی عامر راهب انصاری صحابی در غزوه احد بوده است. رجوع به حبیب السیر چ تهران ص 121 و نیز رجوع به غسیل الملائکه در همین لغت نامه شود.
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید