جعل
/ja~l/
مترادف جعل: تقلب، دروغ، درآوردن، ساختگی، ازخوددرآوردن، ساختن | غایط، فضله، نجاست، سوسک
برابر پارسی: برساخت، روسازی، ساختگی
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
در این زمینه نظریاتی چند اظهار شده است :
بعضی گویند: مجعول بالذات ماهیت است و وجود، مجعول بالعرض است.
بعضی گویند: مجعول بالذات وجود است و ماهیت مجعول بالعرض بوده و عبارت از حدود وجود است و بلکه از تمام امور مجعول بالذات وجود عینی اوست و وجود اصل در تقرر است.
بعضی میگویند: مجعول بالذات نفس صیرورة ماهیات موجوداً میباشد.
بعضی میگویند: مجعول بالذات مفهوم وجود به ماهو وجود است.بیشتر بخوانید ...
فرهنگ فارسی
داو ۳۷ : ۹ و او پسر عابد میباشد که اهلی شکیم را بر پادشاه خوشان ابی ملک شورانیده بالاخره خود منهزم گردید و متابعانش شکست فاحشی خوردند .
فرهنگ معین
(جُ عَ ) [ ع . ] (اِ. )سرگین غلطان ، حشره ایست که روی مدفوع حیوانات می نشیند.
فرهنگ عمید
۲. ساختن چیزی دروغین و شبیه اصل: جعل اسکناس. گردانیدن.
۳. خلق کردن سخنی دروغین و منسوب کردن آن به دیگران: جعل حدیث.
۴. وضع کردن و آفریدن. ٥. (صفت ) دروغین.
١. اجرتی که برای کاری قرار دهند، مزد، اجرت، دستمزد.
٢. باج، رشوه.
حشره ای سیاه و پِردار، بزرگ تر از سوسک های خانگی که در بیابان های گرم پیدا می شود و بیشتر روی سرگین حیوانات می نشیند، بالش مار، سرگین غلتان، سرگین گردان، سرگین گردانک، خبزدو، خبزدوک، خزدوک، خزوک، خروک، چلاک، چلانک، کستل، گوگار، گوگال، تسینه گوگال، گوگردانک.
فرهنگستان زبان و ادب
واژه نامه بختیاریکا
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] ایجاد تکوینی یا اعتباری یک شیء یا قرار دادن چیزی برای چیز دیگر است.
جعل، در لغت به معنای قرار دادن و نهادن، و در اصطلاح، به معنای ایجاد است.
بحث از جعل در علم اصول
در علم اصول از جعل به مناسبت های گوناگونی بحث می شود، مانند: جعل حکم در بحث احکام که از جعل حکم واقعی و ظاهری سخن به میان می آید و یا مانند بحث حجیت که از چگونگی جعل (اعتباری یا انتزاعی بودن آن) سخن به میان می آید. در مباحث الفاظ نیز از وضع الفاظ، که نوعی جعل است، گفتوگو شده است.
نکته
جعل بر دو گونه است: تکوینی؛ اعتباری. در اصول، از جعل اعتباری و در فلسفه بیشتر از جعل تکوینی بحث می شود.
جعل، در لغت به معنای قرار دادن و نهادن، و در اصطلاح، به معنای ایجاد است.
بحث از جعل در علم اصول
در علم اصول از جعل به مناسبت های گوناگونی بحث می شود، مانند: جعل حکم در بحث احکام که از جعل حکم واقعی و ظاهری سخن به میان می آید و یا مانند بحث حجیت که از چگونگی جعل (اعتباری یا انتزاعی بودن آن) سخن به میان می آید. در مباحث الفاظ نیز از وضع الفاظ، که نوعی جعل است، گفتوگو شده است.
نکته
جعل بر دو گونه است: تکوینی؛ اعتباری. در اصول، از جعل اعتباری و در فلسفه بیشتر از جعل تکوینی بحث می شود.
wikifeqh: جعل_(اصول)
[ویکی الکتاب] معنی جَعَلَ: قرار داد (جعل به معنای گرداندن ، قرار دادن و خلق کردن است)
معنی جُعِلَ: قرار داده شد (جعل به معنای گرداندن ، قرار دادن و خلق کردن است)
معنی مَا جَعَلَ: قرار نداده
معنی جَعَلَا: آن دو نفر قرار دادند (جعل به معنای گرداندن ، قرار دادن و خلق کردن است)
معنی جَعَلْتُ: قرار دادم (جعل به معنای گرداندن ، قرار دادن و خلق کردن است)
معنی جَعَلْتُمْ: قرار دادید (جعل به معنای گرداندن ، قرار دادن و خلق کردن است)
معنی جَعَلَتْهُ: قرارش داد (جعل به معنای گرداندن ، قرار دادن و خلق کردن است)
معنی جَعَلَکُم: قرارتان داد (جعل به معنای گرداندن ، قرار دادن و خلق کردن است)
معنی جَعَلْنَا: قرار دادیم (جعل به معنای گرداندن ، قرار دادن و خلق کردن است)
معنی جَعَلْنَاکُمْ: شما را قرار دادیم (جعل به معنای گرداندن ، قرار دادن و خلق کردن است)
معنی جَعَلْنَاهُ: او را قرار دادیم (جعل به معنای گرداندن ، قرار دادن و خلق کردن است)
تکرار در قرآن: ۳۴۶(بار)
معنی جُعِلَ: قرار داده شد (جعل به معنای گرداندن ، قرار دادن و خلق کردن است)
معنی مَا جَعَلَ: قرار نداده
معنی جَعَلَا: آن دو نفر قرار دادند (جعل به معنای گرداندن ، قرار دادن و خلق کردن است)
معنی جَعَلْتُ: قرار دادم (جعل به معنای گرداندن ، قرار دادن و خلق کردن است)
معنی جَعَلْتُمْ: قرار دادید (جعل به معنای گرداندن ، قرار دادن و خلق کردن است)
معنی جَعَلَتْهُ: قرارش داد (جعل به معنای گرداندن ، قرار دادن و خلق کردن است)
معنی جَعَلَکُم: قرارتان داد (جعل به معنای گرداندن ، قرار دادن و خلق کردن است)
معنی جَعَلْنَا: قرار دادیم (جعل به معنای گرداندن ، قرار دادن و خلق کردن است)
معنی جَعَلْنَاکُمْ: شما را قرار دادیم (جعل به معنای گرداندن ، قرار دادن و خلق کردن است)
معنی جَعَلْنَاهُ: او را قرار دادیم (جعل به معنای گرداندن ، قرار دادن و خلق کردن است)
تکرار در قرآن: ۳۴۶(بار)
wikialkb: ریشه_جعل
[ویکی فقه] جعل (اصول). ایجاد تکوینی یا اعتباری یک شیء یا قرار دادن چیزی برای چیز دیگر است.
جعل، در لغت به معنای قرار دادن و نهادن، و در اصطلاح، به معنای ایجاد است.
بحث از جعل در علم اصول
در علم اصول از جعل به مناسبت های گوناگونی بحث می شود، مانند: جعل حکم در بحث احکام که از جعل حکم واقعی و ظاهری سخن به میان می آید و یا مانند بحث حجیت که از چگونگی جعل (اعتباری یا انتزاعی بودن آن) سخن به میان می آید. در مباحث الفاظ نیز از وضع الفاظ، که نوعی جعل است، گفتوگو شده است.
نکته
جعل بر دو گونه است: تکوینی؛ اعتباری. در اصول، از جعل اعتباری و در فلسفه بیشتر از جعل تکوینی بحث می شود.
مبادی فقه و اصول، فیض، علیرضا، ص۲۹۹.
...
جعل، در لغت به معنای قرار دادن و نهادن، و در اصطلاح، به معنای ایجاد است.
بحث از جعل در علم اصول
در علم اصول از جعل به مناسبت های گوناگونی بحث می شود، مانند: جعل حکم در بحث احکام که از جعل حکم واقعی و ظاهری سخن به میان می آید و یا مانند بحث حجیت که از چگونگی جعل (اعتباری یا انتزاعی بودن آن) سخن به میان می آید. در مباحث الفاظ نیز از وضع الفاظ، که نوعی جعل است، گفتوگو شده است.
نکته
جعل بر دو گونه است: تکوینی؛ اعتباری. در اصول، از جعل اعتباری و در فلسفه بیشتر از جعل تکوینی بحث می شود.
مبادی فقه و اصول، فیض، علیرضا، ص۲۹۹.
...
wikifeqh: جعل
دانشنامه آزاد فارسی
جَعْل
(در لغت به معنای ایجاد و استقرار و قرار دادن) در حقوق کیفری، هر گونه ساختن نوشته یا سند یا مُهر یا امضای اشخاص رسمی یا غیررسمی، تراشیدن یا خراشیدن یا قلم بردن یا الحاق یا محو یا اثبات یا سیاه کردن یا تقدیم یا تأخیر تاریخ سند نسبت به تاریخ حقیقی یا الصاق نوشته ای به نوشتۀ دیگر یا به کار بردن مُهر دیگری بدون اجازۀ صاحب آن و نظایر این ها به قصد تقلب و سوء استفاده (ماده ۵۲۳ قانون مجازات اسلامی). جعل ممکن است به صورت مادی باشد یا معنوی. جعل مادی آن است شکل و ماده و صورت نوشته یا سند یا امضا یا مُهر به واسطۀ تراشیدن یا الحاق یا سیاه کردن و محو دگرگون می شود (مادۀ ۲۵۳ قانون مجازات اسلامی) و جعل معنوی یا مفادی آن است که به صورت تغییر و تحریف موضوع یا مضمون سند یا نوشته انجام می شود و معنا و مفاد آن قلب و دگرگون می گردد، بدون این که در ماده و صورت آن تغییری حاصل شود، مانند این که امر باطلی را صحیح یا امر صحیحی را باطل جلوه دهد (مادۀ ۵۳۴ قانون مجازات اسلامی). عمل جعل، جرم است و بسته به این که موضوع آن چه باشد و به چه شیوه ای انجام شده باشد مجازات آن فرق می کند. رایج ترین انواع جعل، جعل امضا و سندسازی در اسناد مالی، مانند چک، جعل ادبی، جعل اشیاء عتیقه و جعل اسکناس است. در مورد اسکناس برای مقابله با جعل از کاغذهای آراسته به نقش و نگارهای پیچیده، چاپ ماهرانه و الصاق نوارهای فلزی استفاده می شود. علاوه بر جعل که موجب مجازات جاعل است، استفاده از سند مجعول نیز جرم است.
(در لغت به معنای ایجاد و استقرار و قرار دادن) در حقوق کیفری، هر گونه ساختن نوشته یا سند یا مُهر یا امضای اشخاص رسمی یا غیررسمی، تراشیدن یا خراشیدن یا قلم بردن یا الحاق یا محو یا اثبات یا سیاه کردن یا تقدیم یا تأخیر تاریخ سند نسبت به تاریخ حقیقی یا الصاق نوشته ای به نوشتۀ دیگر یا به کار بردن مُهر دیگری بدون اجازۀ صاحب آن و نظایر این ها به قصد تقلب و سوء استفاده (ماده ۵۲۳ قانون مجازات اسلامی). جعل ممکن است به صورت مادی باشد یا معنوی. جعل مادی آن است شکل و ماده و صورت نوشته یا سند یا امضا یا مُهر به واسطۀ تراشیدن یا الحاق یا سیاه کردن و محو دگرگون می شود (مادۀ ۲۵۳ قانون مجازات اسلامی) و جعل معنوی یا مفادی آن است که به صورت تغییر و تحریف موضوع یا مضمون سند یا نوشته انجام می شود و معنا و مفاد آن قلب و دگرگون می گردد، بدون این که در ماده و صورت آن تغییری حاصل شود، مانند این که امر باطلی را صحیح یا امر صحیحی را باطل جلوه دهد (مادۀ ۵۳۴ قانون مجازات اسلامی). عمل جعل، جرم است و بسته به این که موضوع آن چه باشد و به چه شیوه ای انجام شده باشد مجازات آن فرق می کند. رایج ترین انواع جعل، جعل امضا و سندسازی در اسناد مالی، مانند چک، جعل ادبی، جعل اشیاء عتیقه و جعل اسکناس است. در مورد اسکناس برای مقابله با جعل از کاغذهای آراسته به نقش و نگارهای پیچیده، چاپ ماهرانه و الصاق نوارهای فلزی استفاده می شود. علاوه بر جعل که موجب مجازات جاعل است، استفاده از سند مجعول نیز جرم است.
wikijoo: جعل
مترادف ها
داستان، بهانه، خیال، اختراع، دروغ، وهم، افسانه، جعل، قصه
جعل، کوره اهنگری، دمگاه، کوره قالگری، تهیه جنس قلابی
ساختگی، تقلید، فریب دهنده، جعل
جعل، بر سندان کوبیدن، جعل سند
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
مثالی برای معنای ایجاد کردن پیشنهادی خانم اویسی:
�ولایت فقیه� از امور اعتباری عقلایی است و واقعیتی جز جعل ندارد، مانند جعل ( قرار دادن و تعیین ) قیّم برای صغار ( ضرورت تشکیل حکومت اسلامی، ویکی فقه )
�ولایت فقیه� از امور اعتباری عقلایی است و واقعیتی جز جعل ندارد، مانند جعل ( قرار دادن و تعیین ) قیّم برای صغار ( ضرورت تشکیل حکومت اسلامی، ویکی فقه )
واژه جعل
معادل ابجد 103
تعداد حروف 3
تلفظ jo'al
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [عربی] ( زیست شناسی )
مختصات ( جُ عَ ) [ ع . ] ( اِ. )
آواشناسی ja'l
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
... [مشاهده متن کامل]
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژه های سره
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مترادف و متضاد
معادل ابجد 103
تعداد حروف 3
تلفظ jo'al
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [عربی] ( زیست شناسی )
مختصات ( جُ عَ ) [ ع . ] ( اِ. )
آواشناسی ja'l
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
... [مشاهده متن کامل]
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژه های سره
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مترادف و متضاد
همتای پارسی:
جایگذاری در معنای اصیل عربی و قرآنی
جابجاگذاری در معنای ثانویه تقلب در مسائل حقوقی
جایگذاری در معنای اصیل عربی و قرآنی
جابجاگذاری در معنای ثانویه تقلب در مسائل حقوقی
در امور کیفری عبارت است از قلب حقیقت به وسیله یک عمل مادی مانند الحاق کلمه ای یا دست بردن در متن یک سند اجاره یا در مضمون یک عمل حقوقی بدون اینکه همراه یک عمل مادی باشد مثل اینکه منشی دادگاه در نوشتن اظهارات
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
متهم جعل کند بدین نحو که متهم اقرار به ارتکاب جرم نکرده ومی گوید اتهام وارده را قبول ندارم واواز قول متهم، با سوءنیت می نویسد که اتهام وارده را قبول دارم.
🇮🇷 همتای پارسی: برساخت 🇮🇷
دانشمندان "جعلی" فضا با هر ماهواره به سوی سیّارات فرستادند؛ میکروبهای مُقاوم هم فرستادند وبدون پاک سازی ( عمداً نه سهواً ) از علائم حیات موشکهارا پرتاب کردند؛
تا در آینده ثابت کنند "زندگی ارگانیک" فقط در زمین نیست ودر فضا وجود دارد.
... [مشاهده متن کامل]
چون خوب میدانند احتمال وجود زمین مانند زمین ما با اینهمه شرایط وعوامل دقیق . . . صفراست ومعجزه میخود؛ وفقط با قدرت وهوش وحکمت بالائی وبی نهایت تا این همه موارد جمع شود و تشکیل زمین به این شکلی. . . باید باشد.
به گزارشات ناسا رجوع کنید.
آخرین ماهواره چینی آلوده روی ماه سقوط کرد.
خبر "سه تن زباله فضایی چین با نیمه پنهان ماه برخورد می کند" بخون
جعل شواهد وحقائق توسط دانشمندان "أمیین" همیشه هست وبود.
تا در آینده ثابت کنند "زندگی ارگانیک" فقط در زمین نیست ودر فضا وجود دارد.
... [مشاهده متن کامل]
چون خوب میدانند احتمال وجود زمین مانند زمین ما با اینهمه شرایط وعوامل دقیق . . . صفراست ومعجزه میخود؛ وفقط با قدرت وهوش وحکمت بالائی وبی نهایت تا این همه موارد جمع شود و تشکیل زمین به این شکلی. . . باید باشد.
به گزارشات ناسا رجوع کنید.
آخرین ماهواره چینی آلوده روی ماه سقوط کرد.
خبر "سه تن زباله فضایی چین با نیمه پنهان ماه برخورد می کند" بخون
جعل شواهد وحقائق توسط دانشمندان "أمیین" همیشه هست وبود.
Daddjal به زبان آلمانی از دو کلمه ساخته شده است ؛ یکی Dad و دیگری djal. در زبان آلمانی dj نقش حرف ج را بازی میکند. سه حرف لاتین Dad به زبان فارسی همان داد می باشد به معنای عدالت و پسوند djal با تلفظ جعل به معنای دروغ. لذا واژه دجال در اصل و ریشه به فارسی - عربی با حروف لاتین به شکل بالا و بصورت داد جعل به معنای عدالت دروغی یا جعلی بوده است. پیشوند Dadd به زبان کودکان انگلیسی زبان مخفف ددی یعنی پدر می باشد و با پسوند jal با تلفظ جعل به معنای پدر دروغی یا جعلی. منظور اینکه بعد از ایسا هر فردی که سوار بر پشت یک خر تحت عنوان خردجال بیاید و در کوچه و بازار ها شهر و روستا ادعا نماید که ایسا است، از دیدگاه مسیحیان یا ایسویان ( عیسویان ) پدر کاذب و دروغین محسوب می شود.
... [مشاهده متن کامل]
بهر حال جَعَلَ در یک آیه قرآنی مربوط به آفرینش انسان از یک نفس واحده، در اصل و ریشه به زبان فارسی - عربی ( زبان مبارک پیامبر اسلام و زبان سلمان پارسی ) به شکل جا اَل و از چپ به راست بصورت اَل جا بوده است با دو معنا ؛ یکی زمانی به معنای الساعه یا یکباره و دیگری مکانی یعنی سرا یا خانه ملکوتی یا آسمانی. یعنی خداوند متعال کلیه افراد انسانی را بطور خلق الساعه یعنی بطور مطلقا همزمان و در یک آن یا واحد بسیار کوتاه زمانی و از ابعاد فراوان و بیکران خویش و در بطن و پیشگاه خویش ( و نه از عدم یا نیستی و نه در بیرون از بطن و درگاه خویش ) و هرکدام را بصورت دو نیم زوج مردانه و زنانه ( در اصل ده نیم زوج ) و هرکدام را در سرا های ملکوتی پنتاگونی شکل یا پنج وجهی ( پنج ویلای آسمانی و بسیار زیبا تر از ویلا های اطراف هالیوود یا اورشلیم یا واتیکان و یا مکّه و مدینه ) خاص و ویژه خویش آفریده است و به هرکدام از آنان عشق و زندگی جاودانه اهداء نموده است و نه همه را از یک نفس واحده تحت عنوان نفس واحده بابا آدم موسا ( موسی ) و ایسا ( عیسی ) و محمّد ) منهای ننه حوای آن عزیزان و بزرگان .
... [مشاهده متن کامل]
بهر حال جَعَلَ در یک آیه قرآنی مربوط به آفرینش انسان از یک نفس واحده، در اصل و ریشه به زبان فارسی - عربی ( زبان مبارک پیامبر اسلام و زبان سلمان پارسی ) به شکل جا اَل و از چپ به راست بصورت اَل جا بوده است با دو معنا ؛ یکی زمانی به معنای الساعه یا یکباره و دیگری مکانی یعنی سرا یا خانه ملکوتی یا آسمانی. یعنی خداوند متعال کلیه افراد انسانی را بطور خلق الساعه یعنی بطور مطلقا همزمان و در یک آن یا واحد بسیار کوتاه زمانی و از ابعاد فراوان و بیکران خویش و در بطن و پیشگاه خویش ( و نه از عدم یا نیستی و نه در بیرون از بطن و درگاه خویش ) و هرکدام را بصورت دو نیم زوج مردانه و زنانه ( در اصل ده نیم زوج ) و هرکدام را در سرا های ملکوتی پنتاگونی شکل یا پنج وجهی ( پنج ویلای آسمانی و بسیار زیبا تر از ویلا های اطراف هالیوود یا اورشلیم یا واتیکان و یا مکّه و مدینه ) خاص و ویژه خویش آفریده است و به هرکدام از آنان عشق و زندگی جاودانه اهداء نموده است و نه همه را از یک نفس واحده تحت عنوان نفس واحده بابا آدم موسا ( موسی ) و ایسا ( عیسی ) و محمّد ) منهای ننه حوای آن عزیزان و بزرگان .
جُعل هم هست که به معنی حق الزحمه یا حق العمل است
دُروساختن = چیز تقلبی ساختن، جعل کردن
{دروساختن: ساختن چیز دروغین. دُرو که کوتاه شده دروغ است، در برخی گویش های ایرانی به کار می رود. برای همین از آن در ساخت این واژه بهره گرفتم}
#پیشنهاد_شخصی
#پارسی دوست
{دروساختن: ساختن چیز دروغین. دُرو که کوتاه شده دروغ است، در برخی گویش های ایرانی به کار می رود. برای همین از آن در ساخت این واژه بهره گرفتم}
#پیشنهاد_شخصی
#پارسی دوست
( در افغانستان ) ساخته کاری
ساختن. ایجاد کردن
قرار داد
وضع
قرارداد
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)