جعران. [ ج َ / ج ُ / ج ِ ] ( ع اِ ) جعر. ( منتهی الارب ). سرگین هر درنده چنگال داری است. ( معجم البلدان ). پیخال مرغ شکاری. ( منتهی الارب ). - ابوجعران ؛ سرگین گردان. رجوع به ابوجعران شود. - ام جعران ؛ مرغ مردارخوار. رجوع به ام جعران شود. جعران. [ ج َ ] ( اِخ ) نام جائی است. ( معجم البلدان ).