گر نیست به جعبه ش در چون تیر جوابی
کس دست نگیرند ز تیر و ز نبالش.
ناصرخسرو.
از جوشن خصم جعبه گرددتیر تو چو خارهای ماهی.
سیدحسن غزنوی.
بفکنده سپر که می نیابددر جعبه فکر تیر دیگر.
اثیر الدین اخسیکتی.
تیر اگر بر نشانه ای راندی جعبه را بر نشانه بنشاندی.
نظامی.
همه ساز لشکر به ترتیب جنگ برآراست از جعبه نیم لنگ.
نظامی.
مگر تیرش از جعبه آرش است که از نوک او خاره با خارش است.
نظامی.
تیر جعبه حجت ، جمله بینداخت.( گلستان ).
گفتن که نه از وداد باشدپیمودن باد باد باشد
تیری که نه بر هدف گراید
آن به که ز جعبه برنیاید.
امیرخسرو دهلوی.
|| سبد کوچکی که گل یا میوه در آن گذارند. || سرپوش. ( آنندراج ) : باشد از غنچه گل جعبه و از گل طبقش
که صبا توشه به فردوس برد بوی ترا.
تأثیر.
|| صندوقچه و تبنگوو هر چیزی که مانند صندوق کوچک باشد و در آن کاغذ ودفتر و اشیاء نفیس را نهند و در آن را ببندند. ( ناظم الاطباء ). مجری. محوره. صندوقچه. قوطی. حقه. درج. محفظه ای برای نگاه داشتن چیزها: جعبه بزک. جعبه جواهر. جعبه گز. || نام سازی است : جعبه کودک خوش دلکش
راه اشکر همی سراید خوش.
مسعودسعد.
چون فروراند زخمه بر جعبه هر که بشنید گرددش سغبه.
مسعودسعد.
|| لوله. || لوله توپ. || کانال. ( دزی ). || بزرگترین ظرفهائی که در آن آشامیدنی ریزند. ( اقرب الموارد ).- جعبه آواز ؛ در تداول عامه گرامافون را میگویند. جعبه صوت.
- جعبه ابزار ؛ صندوقچه ای که رانندگان اتومبیل ابزارهای اتومبیل چون آچارو پیچ و جز آن را در آن می گذارند. هر جعبه ای که ابزار و آلت در آن نهند.
- جعبه ابزار میکرسکپ ؛ شامل سوزن ، اسکالپل ، قیچی ، پنس و گاهی دارای تیغ دسته دار میباشد. ( گیاه شناسی ثابتی ص 12 ).
- جعبه بزک ؛ جعبه لوازم آرایش.جعبه ای که اسباب و لوازم آرایش را در آن گذارند.
- جعبه ٔجواهر ؛ جعبه ای که جواهر و زینت آلات را در آن گذارند.
- جعبه سنگ ؛ جعبه وزنه. رجوع بهمین ماده شود.بیشتر بخوانید ...