جعالت
لغت نامه دهخدا
جعالت. [ ج ِ ل َ ] ( ع اِ ) جعال. دیگ گیره. دستمالی که دیگ را بدان فرود آرند. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).
جعالة. [ ج ِ / ج َ / ج ُ ل َ ] ( ع اِ ) جعالت. رجوع به همین ماده شود. جعاله در قانون مدنی :
ماده 561 - جعاله عبارت است از التزام شخصی به اداء اجرت معلوم در مقابل عملی اعم از این که طرف معین باشد یا غیر معین.
ماده 562 - در جعاله ملتزم را جاعل طرف را عامل و اجرت را جعل میگویند.
ماده 563 - در جعاله معلوم بودن اجرت من جمیعالجهات لازم نیست بنابراین اگر کسی ملتزم شود که هر کس گم شده او را پیدا کند حصه مشاع معینی از آن مال او خواهد بود جعاله صحیح است.
ماده 564 - در جعاله گذشته از عدم لزوم تعیین عامل ممکن است عمل هم مردد و کیفیات آن نامعلوم باشد.
ماده 565 - جعاله تعهدی است جائز و مادامی که عمل به اتمام نرسیده است هر یک از طرفین میتوانند رجوع کنند ولی اگر جاعل در اثناء عمل رجوع نماید باید اجرت المثل عمل عامل را بدهد.
ماده 566 - هرگاه در جعاله عمل دارای اجزاء متعدد بوده و هر یک از اجزاء مقصود بالاصاله جاعل بوده باشد و جعاله فسخ گردد، عامل از اجرت المسمی به نسبت عملی [ که ] کرده است مستحق خواهد بود اعم از این که فسخ از طرف جاعل باشدیا از طرف خود عامل.
ماده ٔ567 - عامل وقتی مستحق جعل میگردد که متعلق جعاله را تسلیم کرده یا انجام داده باشد.
ماده 568 - اگر عاملین متعدد بشرکت هم عمل را انجام دهند هریک به نسبت مقدار عمل خود مستحق جعل میگردد.
ماده 569 - مالی که جعاله برای آن واقع شده است از وقتی که بدست عامل میرسد تا به جاعل رد کند در دست او امانت است.
ماده 570 - جعاله بر عمل نامشروع و یا بر عمل غیر عقلائی باطل است. ( قانون مدنی ایران فصل هفتم ).
- حق الجعالة؛ مزد. پای مزد.
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید