جشنگاه

لغت نامه دهخدا

جشنگاه. [ ج َ] ( اِ مرکب ) جای جشن. گاه جشن. جای سرور و شادمانی.جائی که در آن بزم و جشن بر پا میکنند :
از ایوان بیامد [ خسرو پرویز ] بدان جشنگاه
بیاراست پالیزبان جای شاه
یکی نغز دستان بزد [ باربد ] بر درخت
کز آن خیره شد مرد بیداربخت.
فردوسی.
همه جشنگاه و هم ایوان اوی
بویرانی آن نهادند روی.
فردوسی.
بپردازم از اژدها جشنگاه
چو شبگیر ما را نمایند راه.
فردوسی.
چو شد مرد خرم ز دیدار شاه
وز آن نامداران و آن جشنگاه.
فردوسی.
شنید این سخن شنگل از نیکخواه
چو آتش بیامد از آن جشنگاه.
فردوسی.
چو هنگامه تیر ماه آمدی
گه میوه و جشنگاه آمدی
سوی میوه باغ بودیش [ خسرو پرویز ] روی
بدان تا بیابد ز هر میوه بوی.
فردوسی.

فرهنگ عمید

جای جشن، مجلس جشن، جایی که در آن جشن بگیرند.

پیشنهاد کاربران

بپرس