جشب. [ ج َ ] ( ع مص ) ببردن خدا جوانی کسی را. || تباه و خوار گردانیدن خدا کسی را. || بی نانخورش کردن طعام را. || آرد کردن نیم کوب را. || درشت و خشن گردیدن طعام. || بی نانخورش گردیدن طعام. ( اقرب الموارد ).جشب. [ ج َ ش ِ ] ( ع ص ) بدخورش و درشت خوار. ( منتهی الارب ).جشب. [ ج ُ ] ( ع اِ ) پوست انار. ( منتهی الارب ).