جسیمه

لغت نامه دهخدا

( جسیمة ) جسیمة. [ ج َ م َ ] ( ع ص ) تأنیث جسیم به معنی بزرگ و تناور. ( منتهی الارب ). رجوع به جسیم شود: احسن اﷲ حفظک و حیاتک و امتع امیرالمؤمنین بک و بالنعمة الجسیمة. ( تاریخ بیهقی ص 298 ). || زمین بلند که بر آن آب رفته باشد. ج ، جِسام. ( منتهی الارب ).
جسیمه. [ ج ُ س َ م َ ] ( ع اِ مصغر ) جسم خرد. ( یادداشت مؤلف ).

پیشنهاد کاربران

بپرس