- اجر جزیل ؛ ثواب جزیل. ثواب بزرگ : همگی اوقات او بر ابتناء ذکر جمیل و اقتناء اجر جزیل موقوف و مصروف بود. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 273 ).
- ثواب جزیل ؛ اجر جزیل. مزد و پاداش بزرگ :
عظیم خیری کردم که هجو او گفتم
بدین ثواب جزیلم دهد خدای علیم.
سوزنی.
- عطای جزیل ؛ یعنی کثیر. ( منتهی الارب ). عطای بسیار. ( ناظم الاطباء ). عطای کثیر. عطای بسیار و فراوان و بزرگ.|| محکم. ( غیاث و آنندراج از کنز و منتخب و صراح ). صائب. متین. درست. مستحکم : ما رای حاجب را در این باب جزیل یافتیم. ( تاریخ بیهقی ص 83 ).
شعر حکمت بدیل حجت دار
پر ز معنی خوب و لفظ جزیل.
ناصرخسرو.