جزیره الذهبیه

لغت نامه دهخدا

( جزیرة الذهبیة ) جزیرة الذهبیة. [ ج َ رَ تُذْ ذَ هََ بی ی َ ] ( اِخ ) یکی از جزایر دریای اعظم ، گرد او مقدار سیصد فرسنگ است و اندرو معدنهای زرست و آبادانی بسیار است و مردمان او را زنگیان واق واقی خوانند و همه برهنه اند و مردم خوار و بازرگانان چینستان بسیار آنجا روند و آهن برندو طعام به ایشان فروشند بزر به اشارت بی آنکه با یکدیگر سخن گویند. ( از حدود العالم چ دانشگاه ص 18 ).

فرهنگ فارسی

یکی از جزایر در یائ اعظم گرد او مقدار سیصد فرسنگست و اندر و معدنهائ زرست و آبادانی بسیار است و مردمان او را زنگیان واق واقی خوانند و همه برهنه اند و مردم خوار و بازرگانان چینستان بسیار آنجا روند و آهن برند و طعام به ایشان فروشند بزر باشارت بی آنکه با یکدیگر سخن گویند .

پیشنهاد کاربران

بپرس