جزمی
/jazmi/
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
جزمی. [ ] ( اِخ ) ( میر... ) از شعرای تبریز بوده است. رجوع به مجمع الخواص ص 86 شود.
فرهنگ فارسی
گویش مازنی
مترادف ها
قیاسی، مطلق، قطعی، حتمی، قاطع، جزمی، بی شرط
متعصب، جزمی، کوته فکر
قیاسی، مطلق، قطعی، حتمی، قاطع، جزمی، بی شرط
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
مطلق. حتمی. بی شرط . . . . باورهای غیر منطقی مانند مطلق نگری
منطقی
قاطع و به قطع یقین
قشری - دگماتیک
ظنی و احتمالی نیست، جزمی است ( یعنی واقعی است ) قطعی است
به طور قطع
جزمی: متعصب ، جزم اندیش ، قاطع
انعطاف ناپذیری . . . غیر منعطف
از کتاب دکتر کزازی. جزمی برابر است با. خشک اندیش
جزم گرا برابر است با خشک اندیش
جزم گرا برابر است با خشک اندیش