جزف

لغت نامه دهخدا

جزف. [ ج َ ] ( ع مص ) آسان گرفتن کاری را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). به آسانی و بسیار گرفتن چیزی را. ( ناظم الاطباء ). بگزاف گرفتن چیزی را. ( از متن اللغة ) ( از دهار ). || خریدو فروخت کردن چیزی را بدون پیمانه و وزن. ( از اقرب الموارد ). در پیمانه تخمین کردن. ( از ناظم الاطباء ): ابتاعه جزفاً؛ ای مجهول القدر مکیلاً کان او موزوناً. ( منتهی الارب ). زیاده کردن پیمانه. ( از متن اللغة ).

پیشنهاد کاربران

بپرس