جزعه
لغت نامه دهخدا
جزعة. [ ج ِ ع َ ] ( ع اِ ) مهره. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). یکی از مهره یمانی. ( از متن اللغة ) جَزْعة. ( متن اللغة ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). و رجوع به این کلمه و جَزع شود. || اندکی از مال. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از محیط المحیط ) ( از اقرب الموارد ). پاره ای از مال. ( از متن اللغة ). یقال : جَزَع َله جزعةً من المال ؛ ای قطع له قطعةً منه. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( از ناظم الاطباء ). جُزعَة.( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). و رجوع به این کلمه شود. || اندکی از آب و از شیر. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). اندک از هر چیز. ( از متن اللغة ). اندک از آب. ( از اقرب الموارد ) ( از محیط المحیط ). یقال : مابقی فی الاناء الا جزعة و جزیعة. ( از اقرب الموارد ). جُزعَة. ( منتهی الارب ) ( محیط المحیط ). و رجوع به این کلمه شود. || باقی مانده از هر چیزی. ( از متن اللغة ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). باقی هر چیز. ( آنندراج ). باقیمانده. ( از محیط المحیط ) ( از اقرب الموارد ). جُزْعة. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از محیط المحیط ) ( از اقرب الموارد ). و رجوع به این کلمه شود. ج ، جِزَع. ( اقرب الموارد ). || پاره ای از شب کم از نصف ، از اول باشد یا از آخر. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از محیط المحیط ). پاره ای از شب. ( از اقرب الموارد ). پاره ای از شب ، یعنی ساعات گذشته یا آینده آن که کم از نصف باشد از اول یا از آخر. ( از متن اللغة ). || رمه گوسپند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). رمه گوسپندان. ( ناظم الاطباء ). دسته ای از گوسفند. ( از محیط المحیط ) ( از متن اللغة ). || فراهم آمدن گاه درختان. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). جایی که درختان گرد هم آمده باشند. ( از محیط المحیط ). جائی که درختان گرد هم باشند و چارپایان از سرما در آنجا استراحت کنند. ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ). || وادی مستدیر و گشاده ای که درخت در آن باشد. ( از متن اللغة ).بیشتر بخوانید ...
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید