جزع کنان. [ ج َ زَ ک ُ ] ( نف مرکب ، ق مرکب ) در حال جزع. در حال فریاد و فغان کردن. بیتابی کنان. زاری کنان : چون کوه به کوه و دشت بر دشت گریان و جزع کنان همی گشت.نظامی.و رجوع به جزع و جزع کردن شود.