جزع نمودن

لغت نامه دهخدا

جزع نمودن. [ ج َ زَ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] ( مص مرکب ) ناله و فغان و زاری کردن. بی صبری و ناشکیبائی و بیقراری کردن. جزع کردن : فایق چون به بخارا رسید پیش تخت رفت و زمین ببوسید، بجای حجاب بایستاد و جزع بسیار نمود. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 151 ). رجوع به جزع کردن شود.

فرهنگ فارسی

ناله و فغان و زاری کردن بی صبری و ناشکیبائی و بیقراری کردن جزع کردن .

پیشنهاد کاربران

بپرس