جریث

لغت نامه دهخدا

جریث. [ ج ِ رْ ری ] ( ع اِ ) مارماهی. ( دهار ) ( منتهی الارب ) ( مهذب الاسماء نسخه خطی ) ( آنندراج ). قسمی از ماهی بی پشیز. و بعضی آن را مارماهی گفته اند و بعضی غیر آن. ( ناظم الاطباء ). نوعی ماهی است. ( از اقرب الموارد ). و منه جمیع السمک حلال غیر الجریث ». ( از اقرب الموارد ). و فی الحدیث علی انه اباح اکل الجریث و فی روایة انه کان ینهی عنه. ( آنندراج ). قسمی ماهی شبیه به مار است و آن را انکلیس و انقلیس بفتح و کسر همزه و جری نیز نامند.( از حاشیه المعرب جوالیقی ص 238 ). قِرّبت ، صِلّور. ( یادداشت مؤلف ). صاحب ترجمه صیدنه آرد: عرب مارماهی را گوید و درازی او از ده گز بود و پشت او سیاه بود و شکم او زرد بود و در شکم او پشیزها نباشد و او را به هیچ موضع خار نباشد مگر بر گلو و شیعیان و جهودان او را نخورند و ابوسلیمان خطایی گوید: عرب او را سلور گوید. ( از ترجمه صیدنه ). و رجوع به جری شود.

فرهنگ فارسی

مار ماهی قسمتی از ماهی بی پشیز و بعضی آنرا مار ماهی گفته اند و بعضی غیر آن .

پیشنهاد کاربران

بپرس