جریال. [ ج ِرْ ] ( ع اِ ) رنگ سرخ. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( مهذب الاسماء نسخه خطی ) ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ). || گونه ای زر. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). سرخی زر. ( ناظم الاطباء ) ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ). || می. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). می سخت سرخ رنگ.( از متن اللغة ). || رنگ می. ( منتهی الارب )( آنندراج ) ( مهذب الاسماء نسخه خطی ). سرخی یا زردی یا خالص بودن می. ( از متن اللغة ). || آب نخستین. ( مهذب الاسماء نسخه خطی ). || آنچه فشارده شود از گل کازیره . ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). فشرده گل کازیره یا کاجیره ( سلافة عصفر ). ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ). روان شده از کاویشه است پیش از آنکه فشرده شود و آن چیزی است صاف شده از رنگ سرخ یا غیر آن.( شرح قاموس ). || خالص از هر رنگ. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). و چه بسا که آن را بر رنگ اطلاق کنند نه آنچه رنگ دارد، چنانکه در بیت زیر از قول اعشی که در تشبیه خمر آمده است :
و سبیئة مما تعتق بابل
کدم الذبیح سلبتها جریالها.( از الجماهر بیرونی ص 25 ).
رنگ سرخ و جِریان بنون نیز گفته اند و بعضی گویند: آب طلا است. و اصمعی احتمال داده که این کلمه معرب کلمه «کریال » رومی است و فصحای عرب آن را بکار برده اند چنانکه در شعر اعشی آمده است. ( از المعرب جوالیقی و حاشیه آن صص 102 - 103 ).راووق. بقم. کازی. ( یادداشت مؤلف ).
جریال. [ ج ِرْ ] ( اِخ ) نام اسب عباس بن مرداس سلمی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( شرح قاموس ).
جریال. [ ج ِرْ ] ( اِخ ) نام اسب قیس نمربن زهیر است. ( شرح قاموس ) ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ).