جری شدن
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
�جری شدن�، جسور و دلیر شدن، پایداری و سماجت داشتن در مبارزه، لجاجت و سرسختی در درگیرشدن با هر چیزی
�جری� عربی است. به معنای دلاور و پرجرأت. همان طور که در دهخدا نقل شده: �نعت فاعلی از جُراءَة� است. �جری� با ترکیبات بومی در زبان های مختلف مردم ایران وارد شده. در فارسی: �جری شدن�، �جر سگی� - در لُری: �جَر کِردِن� و �جَرو�
... [مشاهده متن کامل]
�جری� عربی است. به معنای دلاور و پرجرأت. همان طور که در دهخدا نقل شده: �نعت فاعلی از جُراءَة� است. �جری� با ترکیبات بومی در زبان های مختلف مردم ایران وارد شده. در فارسی: �جری شدن�، �جر سگی� - در لُری: �جَر کِردِن� و �جَرو�
... [مشاهده متن کامل]
جری شدن :لجوج تر شدن در زبان ترکی به آدم لجوج و سِمِج ، "جرّباز" و "جرّ " گفته می شود .
( ( اما به زودی بر ضعف خود چیره و در کار خود جری تر شدم. ) ) ( صادق چوبک ، آتما سگ من )
( ( اما به زودی بر ضعف خود چیره و در کار خود جری تر شدم. ) ) ( صادق چوبک ، آتما سگ من )
به معنای لجوج شدن
دل گرفتن
جری و شجاع شدن. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) . دلیر گشتن. دل یافتن. دل پیداکردن. جرأت یافتن :
به پیروزی ساوه شاه اندرون
گرفته دل و مست گشته به خون.
فردوسی.
ازآن دل گرفتند ایرانیان
... [مشاهده متن کامل]
ببستند ازبهر کینه میان.
فردوسی.
چنین دل گرفتید ازین یک سوار
که نزد شما یافت او زینهار.
فردوسی.
جری و شجاع شدن. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) . دلیر گشتن. دل یافتن. دل پیداکردن. جرأت یافتن :
به پیروزی ساوه شاه اندرون
گرفته دل و مست گشته به خون.
فردوسی.
ازآن دل گرفتند ایرانیان
... [مشاهده متن کامل]
ببستند ازبهر کینه میان.
فردوسی.
چنین دل گرفتید ازین یک سوار
که نزد شما یافت او زینهار.
فردوسی.
جری شدن حتی معنای خشمگین شدن، غضب آلود شدن هم می دهد! بسستگی به محتوای جمله دارد.