جرگی

پیشنهاد کاربران

جُرّگی:نرینه گی، چابکی، پسر نوجوان جَلد. [جُرّگی:نوجوانی]
نمونه:هیچ نفهمیدم! زادن. . . طفولیت. . . جرّگی. . . جوانی. . . پختگی ( کلیدر، ج۶، ص۱۷۴۰ )
توشه راهم جهل. جهل! کهولت. . . پیری، پختگی، جوانی، جرّگی، طفولیت. . . ( کلیدر، ج۶، ص۱۷۴۵ )
محمدجعفر نقوی

بپرس