جرک
لغت نامه دهخدا
جرک. [ ج ُ ] ( اِخ ) نام کتابی است. رجوع به تحقیق ماللهند صص 76، 77 و 192 شود.
جرک. [ ج َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان حرجنداز بخش مرکزی شهرستان کرمان. این ده در شصت وهفت هزارگزی شمال کرمان و دوهزارگزی جنوب راه شهداد به راورقرار دارد و محلی کوهستانی و سردسیر است. و 85 تن سکنه فارسی زبان شیعی مذهب دارد و آب آن از قنات تأمین میشود و محصول آن غلات و حبوب و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).
فرهنگ فارسی
دهی است از دهستان حرجند از بخش مرکزی شهرستان کرمان . این ده در شصت و هفت هزار گزی شمال کرمان و دو هزار گزی جنوب راه شهداد به راور قرار دارد و محلی کوهستانی و سرد سیر است . و ۸۵ تن سکنه فارسی زبانند شیعی مذهب دارد و آب آن از قنات تامین میشود و محصول آن غلات و حبوب و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است .
واژه نامه بختیاریکا
ترکه بادام برای سبد بافی؛ جوانه وشکوفه درخت؛ شاخه های درخت
جدول کلمات
پیشنهاد کاربران
لاشی، اشغال
جذک یعنی کسی که نان زیاد میدهد یا همان سفره کش بودن ،