جرون
لغت نامه دهخدا
جرون. [ ج َ ] ( اِخ ) نام ولایتی بوده نزدیک به بندر هرمز از بناهای اردشیرو گفته اند نزدیک هم بوده است ، در عهد صفویه شاه عباس ماضی بنام خود بندری ساخته آباد نموده که به بندرعباس مشهور است و قرایی که بجرون منسوب بود اکنون نیزجرونات خوانند و اصل در این لغت کرون است و جرون معرب است. ( از آنندراج ) ( انجمن آراء ناصری ). نام اصلی بندر هرموز است . ( برهان ).بندرعباس کنونی. ( تاریخ عصر حافظ غنی صص 88 - 254 ). جزیره جرون از آنجا تا هرموز کهنه یک فرسنگ است. ( از نزهة القلوب ج 3 ص 141 ) در کتاب از سعدی تا جامی اهمیت این بندر چنین وصف شده : چگونگی فعالیت و کثرت نفوس مختلف آن بندرگاه و شهر جهانی را شخص سفیر در مقال زیر چنین بیان کرده است «... این هرموز که او را جرون گویند در میان دریا بندری است که «در روی زمین بدل ندارد». تجار اقالیم سبعه از مصر و شام و روم و آذربایجان و عراق عرب و عجم و ممالک فارس و خراسان و ماوراءالنهر و ترکستان و مملکت دشت قبچاق و نواحی قلماق و تمام بلاد شرق چین و ماچین و خانبالغ روی توجه به آن بندر دارند. و مردم دریابار از حدود چین و جاوه و بنگاله و سیلان و شهرهای زیر باد و تناصری و سقوطری و شهرنو و جزایر دیوامحل تا دیار مالابار و حبشه و زنگبار و بندرهای بیجانگر و گلبرگه و گجرات و کنبایت و ساحل بر عرب و عدن و جده و ینبوع ، نفایس و ظرائف که ماه و آفتاب و فیض سحاب آن را آب و تاب داده و بر روی دریا توان آورد به آن بلده آورند و مسافران عالم از هر جا که آیند و هر چه آورند در برابر هر چه خواهند بی زیادت جستجوی در آن شهر یابند. هم نقد دهند و هم معاوضه و دیوانیان غیر زر و نقره از همه چیز عشر ستانند و اصحاب ادیان مختلف بل کفار در آن شهر بسیارند و بیرون از عدل با هیچ آفریده معامله ندارند و به این سبب آن بلده را دارالامان گویند و مردم آن بلده را تملق عراقیان و تعمق سندیان باشد». ( از سعدی تا جامی صص 433 - 434 ). جزیره هرمز ( هرموز ) تا حدود قرن هشتم هجری «جرون » نام داشت و بندری بنام هرمز در نزدیکی شهر میناب کنونی در ساحل دریا بود که بندر تجارتی کرمان و سیستان محسوب میشد. ( از حاشیه برهان چ معین ذیل کلمه جرون ). این بندر مدتها در تصرف پرتغالیها بود و مستحکمترین تأسیسات نظامی خود را به مناسبت موقعیت جغرافیایی آن در آنجا ایجاد کرده بودند و در اوائل قرن یازدهم بتصرف سپاهیان ایران درآمد. در جنگ ایران و پرتغال و فتح هرموز در 1031 هَ. ق. امامقلی خان بر طبق نقشه ای که داشت ابتدا امر داد که در جزیره قشم راه آب شیرین را بر پرتغالیها بستند و عامل امیر هرموز را بر جلفار ( رأس الخیمه ) در عمان بشورش بر ضد ساخلو پرتغال واداشت و عامل مزبور بمدد اعراب محلی جلفار را از چنگ پرتغالیها بدر برد و از آن طریق نیز راه آب شیرین وآذوقه بر لشکریان پرتغالی هرموز مسدود گردید سپس به این عنوان که جزیره هرموز قبل از ورود پرتغالیها خرجگزار خان لار بوده و حالیه نیز باید به همان روش عمل کند از پادشاه هرمز مطالبه خراج نمود لیکن پرتغالیها این دعوا را خلاف حاکمیت خود دانسته بسختی رد کردند بهانه برای حمله مستقیم به هرموز که مقدمات آن تهیه شده و بدست امامقلیخان افتاده بود. قبل از اینکه لشکریان ایران مستعد حمله به هرموز شوند فرمانده پرتغالی هرموز برای باز کردن راه آب شیرین از قشم به آن جزیره تعرض کرد و در رجب 1030 هَ. ق. قسمتی از آن را مسخر ساخته به عجله برای حفظ ساخلو پرتغالی قلعه ای در آن ساخت امامقلیخان در ربیع الاول سال 1031 هَ. ق. با پنجهزار سپاهی به بندر جرون آمد و فوراً قسمتی از همراهان خود را بسرکردگی امامقلی بیگ بتسخیر قلعه پرتغالی قشم فرستاد. سپاهیان ایرانی از خشکی و جهازات انگلیسی از دریا قلعه را بباد گلوله گرفتند ودر این وقت قریب 250 عرب از مردم جلفار و دویست پرتغالی از قلعه دفاع میکردند و روی فریره فرمانده بحری هرموز نیز در میان ایشان بود. ساخلو پرتغالی و عرب بزودی احساس کردند که در مقابل حملات لشکریان ایران وتوپها و جهازات انگلیسی نمیتوانند کاری از پیش برد به این جهت دست از دفاع برداشتند و فرمانده خود را بتسلیم مجبور ساختند و ایشان تسلیم شدند. پرتغالیها وفرمانده بحری هرموز را انگلیسها بکشتی خود بردند ولی اعراب و ایرانیانی که به دشمن پیوسته بودند بدست سپاهیان امامقلیخان افتادند و غالبشان بجرم خیانت و همدستی با کفار بقتل رسیدند. بعد از فتح قشم لشکریان امامقلیخان قسمتی از قوای خود را بعنوان ساخلو در آن جزیره گذاشته با کشتیهای انگلیسی به بندر عباس آمدند تا نواقص خود را رفع کرده برای حمله بهرموز مهیا شوند قوای بحری انگلیسی در ربیع الثانی سال 1031 هَ.ق. به کنار جزیره هرمز لنگر انداختند و در آنجا انتظار کشیدند تا سپاهیان امامقلیخان هم از خشکی برسند. بعد از رسیدن این لشکر متحدین ایرانی و انگلیسی در27 ربیع الثانی بمحاصره قلعه نظامی هرموز پرداختندو آنجا را سرانجام در دهم جمادی الثانی این سال مسخرساختند. اسرای پرتغالی که قریب سه هزار تن بودند مطابق قرارنامه تسلیم انگلیسیها و بهندوستان منتقل شدندو اسرای عرب را ایرانیها گرفته غالباً بجرم خیانت کشتند و سرهای ایشان را به بندرعباس فرستادند غنایم وخزائن و اسلحه و توپهای پرتغالی هرموز همه بدست سپاهیان ایرانی و ملاحان انگلیسی افتاد ولی اغلب آنها نصیب ایرانیها شد و انگلیسیها سهم خود را به ایرانیان فروختند. پادشاه هرموز یعنی محمودشاه برادر فیروزشاه که در ذی القعده 1017 هَ. ق. بجای برادر نشسته و به ذلت تمام تا این مدت تحت تبعیت فرمانده پرتغالی هرموز و نایب السلطنه هندوستان اسمی از سلطنت داشت اسیر سپاهیان ایران شد و با گرفتاری او در دهم جمادی الثانیه 1031 هَ. ق. سلسله ملوک هرموز که چندین قرن گاهی به اعتبار و استقلال و مدتی تحت حمایت سلاطین پرتغال و اسپانیا سلطنت میکردند برافتاد. بیرون رفتن هرموز از چنگ پرتغالیها بزرگترین ضربتی بود که در خلیج به ایشان وارد آمد. چه این نقطه آخرین پناهگاه قوای بحری پرتغال در خلیج فارس بود و میکوشیدند که بانگاهداری آن نقطه بسیار مهم باز تجارت سواحل و جزایر را تحت نظارت خود داشته باشند. اما خوشبختانه با از دست دادن این جزیره امید پرتغالیها بیأس مبدل گردید و هرموز پس از 117 سال ( از 913 - 1031 هَ. ق. ) از دست بیگانگان بیرون آمد. ( از مجله یادگار سال چهارم شماره چهارم صص 24 - 26 ). رجوع به گمبرون شود.
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
. جرون یعنی گرمای طاقت فرسا تابستان به زبان محلی شهرستان گناوه