جرن
لغت نامه دهخدا
جرن.[ ج ُ ] ( ع اِ ) خرمنگاه. ( منتهی الارب ). خرمنگاه گندم که در آن گندم درو میشود. ( از متن اللغة ). یا اینکه بیدر خرمنگاه گندم و جرن خرمنگاه خرماست. ( از متن اللغة ). جرین. ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). || جای خرما خشک کردن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ). ثعالبی در فقه اللغة گوید: بیدر جای خرمن گندم و جرین جای خرمن مویز و مربد جای خرمن خرما است. ( از اقرب الموارد ).
جرن. [ ج ُ رُ ] ( ع اِ ) ج ِ جران ؛ پیش گردن شتر از مذبح تا منحر. ( منتهی الارب ). باطن گردن شتر از مذبح تا منحر. ( از متن اللغة ).
جرن. [ ج ِ ] ( ع اِ ) لغتی در جرم به معنی جسم است. ( از متن اللغة ) ( از ذیل اقرب الموارد ). یقال : «القی اجرانه و شراسره اذا برک اوالقی ثقله ». ( از متن اللغة ). و رجوع به جرم شود.
جرن. [ ج ُ ] ( اِخ )لقب عمروبن علاء یشکری محدث بود. ( از منتهی الارب ).
فرهنگ فارسی
گویش مازنی
پیشنهاد کاربران
بچه آهو/آهو ( به ترکمنی )
Jeren
جَرَن ( Cərən ) :در زبان ترکی یعنی آهوی دشت
زیبا چون خورشید