جرموزی
لغت نامه دهخدا
جرموزی. [ ج ُ ] ( اِخ ) جهوربن سفیان بن حرث اسدی. از مردم بصره بود و غرایب روایت میکرد. سمعانی گوید:نمیدانم این شخص پسر جرموز است که قاتل زبیربن عوام بود یا غیر اوست. مؤلف لباب الانساب گوید: تردید سمعانی شگفت آور است ، زیرا ابن جرموز قاتل زبیربن عوام تمیمی است و این شخص ازدی است و منسوب به جرموزبن حرث بن مالک بن فهم بن غنم بن دوس بن عدنان بن عبداﷲبن زهران است که بطنی مشهور از ازد است. ( از لباب الانساب ).
جرموزی. [ ج ُ ] ( اِخ ) حسن بن مطهربن محمدبن احمد حسنی. وی از خانواده فضل و سیادت و ادب بود.او در عتمة یمن بسال 1044 هَ. ق. بدنیا آمد و به دربار المتوکل علی اﷲ اسماعیل پیوست و متصدی اموری از قبیل حکمرانی حراز و سپس بندر المخا گشت و کارش بالاگرفت و بسیاری از شعرای یمن و بحرین و عمان او را مدح کردند. و بسال 1100 هَ. ق. پس از آنکه روزگار از او برگشت در صنعا درگذشت. او راست : 1- شرح نهج البلاغة. 2- نظم الکافل. ( از اعلام زرکلی چ جدید ج 2 ص 238 ).
جرموزی. [ ج ُ ] ( اِخ ) قاسم بن حسن بن مطهربن محمد. وی مورخ و از مردم یمن و دربندر «المخا» بدنیا آمد و در صنعاء پرورش یافت و بسال 1146 هَ. ق. در همان جا درگذشت. او مقاماتی را متصدی شد و آخرین آنها مقام قضا در صنعاء بود. او راست : 1- نزهة الغطّن فی ملک الیمن. 2- صفوة العاصر فی آداب المعاصر. در این کتاب شرح حال گروهی از معاصران خود را گردآورده است. 3 - هدایة المسترشد، منظومه ای است در فقه زیدیه. ( از اعلام زرکلی چ جدید ج 6 ص 8 ).
جرموزی. [ ج ُ ] ( اِخ ) مطهربن محمدبن احمدبن عبداﷲبن محمدبن منتصر مکنی به ابوعلی و ملقب به شریف حسنی. از مورخان یمن بود. و به جهت انتساب وی به «هرة بنی جرموز» که قریه ای است بیمن معروف به جرموزی شد و نخستین کسی که از نیاکان وی به قریه مزبور سکونت گزید محمدبن منتصر بود، زبیدی گوید: مطهر عامل عهیمه بود و به همان جا درگذشت و ده فرزند بنامهای ، محمد، علی ، حسن ، حسین ، هادی ، احمد، عبداﷲ، قاسم ، جعفر و اسماعیل داشت که همه از نجیبان و شاعران بودند و شرح احوال آنان در کتاب «قلائد الجواهر فی ابناء آل مطهر» تألیف قاسم بن احمد خالدی فراهم آمده است وی در 1003 هَ. ق.بدنیا آمد و بسال 1077 هَ. ق. درگذشت و خود مطهر را تألیفاتی است بدین شرح. 1- الجواهرة المنیرة. این کتاب تاریخ حکومت المؤید باﷲ زیدی است. 2- النبذة المشیرة الی جمل من عیون السیرة. سرگذشت المنصورباﷲ قاسم بن محمد است. ( از اعلام زرکلی چ جدید ج 8 ص 160 ).
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید